نام کتاب: روش روشن در وظایف زمان غیبت

نویسنده: مهدی صدری

ناشر: دلیل ما

سال انتشار: 1396

نوبت چاپ: پنجم

قیمت: 8000 تومان

تعداد صفحه: 168

شابک:  ۹۷۸۹۶۴۳۹۷۸٠۶۸

زبان کتاب:  فارسی

نوع جلد: شومیز

 

این کتاب در پنج فصل به شرح وظایف شیعیان در عصرغیبت حضرت مهدی(عج) پرداخته است.

اولین فصل بیانگر برتری مومنان زمان غیبت بر سایرین است و از جمله دلایل این برتری، تحمل مشکلات و حفظ عقیده در طوفان بلاها شمرده شده است. فصل دوم به تبیین وظایف انسان در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج) پرداخته و 16 اصل کلی را اعلام کرده است. آنگاه حفظ حب و بغض و الگوگیری از معصومین(ع)، انتظار فرج، رعایت تقیه و ... از مهمترین وظیفه های یک شیعه برشمرده شده است. سومین فصل بحث شناخت امام زمان(عج) را مطرح کرده و نص بر امامت حضرت و اوصاف ایشان و نشانه های معرفت به وجود نازنین مهدی فاطمه(عج) را شرح داده است. شناخت علائم ظهور از جمله خروج سفیانی، قتل نفس زکیه، صیحه آسمانی، نزول حضرت عیسی(ع) و ... در چهارمین فصل بیان شده است. آخرین فصل به وظایف نزدیک ظهور برای شیعیان پرداخته و روایاتی در باره پنهان شدن از سفیانی، یاری یمانی، رفتن به مکه، سپاسگزاری خداوند جهت درک دولت کریمه و ...آورده شده است.

این کتاب در 168 صفحه رقعی توسط حجت الاسلام مهدی صدری به رشته تحریر در آمده است.

عنوان کتاب: بررسی نشانه های ظهور

موضوع: مهدویت

نویسنده: اسماعیل اسماعیلی

منشا مقاله:  ح‍وزه‌، س‍ال‌ 12، ش‌ 4، 5، (م‍ه‍ر ـ دی‌ 1374): ص‌ 223 ـ 292

تعداد صفحات: 77

فرمت: pdf

 

 

اعتقاد به آمدن مصلح کل در آخر الزمان، ریشه در دل تاریخ دارد و مخصوص به اسلام و تشیّع نیست. کم و بیش، همه ادیان الهی، صرف نظر از نوع جهان بینی و اختلافاتی که در ویژگیهای منجی موعود دارند، نوید آمدن وی را داده اند و برای او، نشانه هایی یاد کرده اند. در این نوشتار نویسنده به نشانه های ظهور مهدی (ع) و بررسی میزان اعتبار و چگونگی تحقق آنها پرداخته است.

عناوین کتاب به شرح زیر می باشد:

منظور از نشانه های ظهور؛ منظور از قائم؛ نشانه های برپایی قیامت؛ احتمال جعل و تحریف؛ مشخص نبودن زمان ظهور؛ شمار نشانه های ظهور؛ انواع نشانه های ظهور؛ نشانه های حتمی؛ نشانه های متصل به ظهور؛ نشانه های غیر عادی؛ قانون معجزه؛ خروج سفیانی؛ خسف در بیداء؛ خروج یمانی؛ قتل نفس زکیه؛ صیحه آسمانی؛ یادآوری چند نکته؛ خروج دجال؛ درآمدن پرچم های سیاه از خراسان؛ خسوف و کسوف؛ فراگیر شدن جهان از ظلم و جور؛ زمینه سازان؛ باران های پیاپی؛ جنگ های خونین؛ خروج یأجوج و مأجوج؛ طلوع خورشید از مغرب؛ اشکالاتی در باب نشانه های ظهور؛ دلسردی و یأس؛ آگاه شدن مخالفان.

ضمیمه ها:
دریافت فایل با فرمت pdf  حجم فایل:  -1 bytes

در روایات ذكر شده است كه هنگام ظهور امام زمان،‌جنگ و خونریزی و فساد فراوان روی می‌دهد، و از طرفی گفته می‌شود كه باید زمینه را برای ظهور ایشان فراهم كرد با اعمال نیك، و من از زبان یكی از کارشناسان شنیدم كه می‌گفتند فساد كنید تا آقا بیاید، حال نمی‌دانم كدام یك درست است؟
پاسخ :
از جمله نشانه‌های غیر حتمی ظهور، گسترش فساد و تباهی است و نباید این فساد و تباهی‌ها را جزو زمینه‌ها و عوامل ظهور دانست. ما در مقابل این سؤال پاسخ‌هایی ارایه می‌دهیم و قضاوت را به عهدة خود شما می‌گذاریم.
الف. برای شكل گرفتن و تحقق هر پدیده، چه طبیعی و چه اجتماعی، عوامل وشرایط چندی لازم است و معمولاً این پدیده‌ها با یك سری نشانه‌ها و علایم همراه است. از این رو، عوامل و نشانه‌های پدیده را باید شناخت و تفاوت میان آن دو را باید دانست تا در هنگام بیان عوامل و نشانه‌ها، دچار سردرگمی و اشتباه نشویم.
عوامل و شرایط ایجاد هر پدیده، یك سری چیزهاست كه با پدیده، ارتباط استلزامی و انفكاك ناپذیر دارند و باید آنها تحقق پیدا كنند تا پدیده محقق شود. اینها در شكل گرفتن پدیده نقش دارند و بدون اینها، پدیده تحقق نخواهد یافت.
امّا نشانه‌های یك پدیده، علامت‌هایی است كه از وقوع پدیده یا نزدیكی وقوع آن، مردم را آگاه می‌كند و فایده آن، علم پیدا كردن به وقوع پدیده یا نزدیكی وقوع آن است؛ نه این كه نقشی در ایجاد پدیده داشته باشند. یعنی با آشكار نشدن نشانه و اتفاق نیفتادن آن نیز پدیده می‌تواند شكل بگیرد.
بنابراین، نسبت میان شرایط یك پدیدة مشروط با پدیده، نسبت استلزامی و انفكاك ناپذیر است، در حالی كه نسبت میان نشانه با پدیده نشاندار، نسبت غیر استلزامی و انفكاك پذیر است.
پدیده ظهور و تشكیل حكومت جهانی حضرت حجت ـ علیه السّلام ـ نیز از این قاعده مستثنی نیست. و شرایط و عوامل و نشانه‌هایی دارد. شرایط و عواملی مانند وجود قانون جامع و كامل (قرآن وسنت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ)، مجری قانون (حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ)، آماده بودن عده‌ای از اهل ایمان برای یاری آن حضرت و جانبازی در راه اهداف او، و.... و نشانه‌هایی مانند خروج سفیانی، ندای آسمانی، فرو رفتن زمین در منطقة بیداء، خروج یمانی، قتل نفس زكیّه، و زیاد شدن فساد و تباهی در این عصر و....
البته نشانه‌ها نیز دو گونه‌اند: 1. نشانه‌های حتمی و قطعی؛ 2. نشانه‌های غیر حتمی.
علایم غیر حتمی با ظهور، ارتباط استلزامی ندارند. زیرا ممكن است برخی از آنها اصلا واقع نشود ولی ظهور تحقق یابد. و احتمال دارد برخی از نشانه‌ها حادث شود ولی ظهور توأم و همزمان با آنها شكل نگیرد و بدین بیان كه: این نشانه‌ها، بیانگر ظرف تحقق ظهور باشند، مانند این كه گفته شود: نامه رسان هنگامی می‌آید كه هوا صاف باشد. منظور این است كه نامه رسان در زمان نامساعد بودن هوا نخواهد آمد، نه این كه هر وقت هوا صاف بود او می‌آید. در باب علایم ظهور نیز مراد این است كه حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در غیر این اوضاع ظهور نخواهد فرمود، نه این كه هر وقت این اوضاع پدیدار شد،‌ حضرتش باید ظهور كند.
از مباحث یاد شده بر می‌آید كه فساد و ... شرط ظهور نبوده بلكه نشانه‌های ظهور هستند.
نتیجه: فساد و ... شرط ظهور مصلح كل نیستند تا با دامن زدن به آن، تحقق ظهور را شتاب بخشیم. فساد و اصلاح، دو نقطة مقابل و ضد یكدیگرند و ایجاد فساد، تناسبی با تحقق اصلاح و ظهور مصلح كل ندارد. به صراحت قرآن، یكی از اهداف آمدن انبیا و فرستادن كتاب‌های آسمانی، رساندن مردم به این سطح از رشد و فرهنگ و تعالی است كه خود با اختیار، قسط و عدل را بر پادارند. (حدید / 25)
بنابراین، مهمترین وظیفه ما در دوران غیبت، رسیدن خود و رساندن دیگران بدین فرهنگ است تا با آمادگی كامل، به پا دارنده عدل و دادگستر گیتی را پذیرا شویم. شناخت صحیح دین و امام زمان و اهداف او و هماهنگی با آن اهداف از وظایف این دوران پرخطر است.
ب: ‌از سوی دیگر آن چه كه در روایات دربارة تكلیف شیعیان در عصر غیبت و اقدامات برای نزدیكی ظهور آمده است بیانگر پرهیزگاری و تهذیب نفس در این عصر است.
در روایت است كه: هر كس دوست دارد از اصحاب حضرت باشد، باید منتظر باشد و در این حال به پرهیزكاری و اخلاق نیكو رفتار نماید، در حالی كه منتظر است.(1)
با توجه به چنین روایاتی روشن است كه از جمله چیزهایی كه موجب فراهم آمدن زمینه‌های ظهور است پرهیزكاری و تقوا است نه فساد و تباهی.
ج. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در نهج البلاغه می‌فرماید:
توجه كنید كه هر مأمومی را امامی است كه به او اقتدا می‌كند،‌ و از نور علمش برخوردار است (بخش نامه‌ها) اقتدا كردن به امام به معنای الگو قراردادن حضرت بیان شده است بنابراین همان گونه كه در این زمان امام عصر (عج) عمل به واجبات و ترك محرمات و سایر تكالیف واجب و مستحب را در سرلوحه زندگی خود قرار داده‌اند وظیفه شیعیان نیز این چنین است نه فساد و تباهی.
د. از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل است كه فرمود: «كونوا لنا زیناً و لا تكونوا علینا شیناً؛ ای شیعیان زینت ما باشید».(2)
این روایت بیانگر آن است كه شیعیان در تمام زمانها بایستی برای اهل بیت زینت باشد و زینت شدن برای اهل بیت جز با پرهیزكاری و تقوای الهی و پرهیز از فساد و تباهی سازگاری ندارد.
با توجه به نكات فوق روشن می‌شود كه فساد و تباهی از نشانه‌های ظهور است، امّا وظیفه ما پرهیز از آن است، و انجام دادن فسادها و منكرات، مخالفت با قرآن و سنت است.
و آن چه را كه موجب فراهم شدن زمینه‌های ظهور شده و ظهور را نزدیك می‌كند آن است كه ما وظایف خود را به نحو احسن انجام دهیم، وظایفی هم چون اندوهگین بودن برای آن حضرت، دعا برای تعجیل فرج آن حضرت، توسل به حضرت و غیره.
شما می‌توانید برای اطلاع بیشتر به كتاب‌های مكیال المكارم و خلاصه آن به نام تكالیف مردم در عصر غیبت و النجم الثاقب، مرحوم نوری، وظیفه الامام فی زین غیبة الامام رجوع نمایید.

پی نوشتها :
[1] . غیبت نعمانی، ص 106.
[2] . الكافی، ج 2، ص 77، ح 9.

برچسب ها: 

3-انقلاب اسلامی و مقابله حزب شیطان
انقلاب اسلامی ایران بر اساس آنچه از تقابل حزب الله و حزب شیطان در طول تاریخ برمی آید، پدیده ای ناآشنا و اتفاقی غیرمنتظره برای دشمنان نبود. آنان بی شک مدتها در نگرانی وقوع این انقلاب آخرالزمانی بوده اند، اگرچه این واقعه مهم برای آنان بسیار سنگین بود. از همین رو بود که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب دسیسه ها و برخوردهای آنان برای محو و انحراف انقلاب آغاز شد. در ماه های نخست پس از پیروزی، کشور شاهد شورش ها و غائله های قوم گرا و تجزیه طلب شد. به نام خلق عرب در خوزستان، به نام مردم ترکمن در گلستان، و به نام قوم کرد در کردستان داستان اختلاف و دشمنی شیطان دوباره تکرار شد. دشمن امیدوار بود که با همین جریان بتواند همچون گذشته انقلاب را از درون دچار فروپاشی کند. اما رهبری متفاوت امام و شیفتگی امت آخرالزمانی ایران نسبت به ایشان کار را برای حزب شیطان بسیار مشکل کرده بود.
از این رو بود که در کنار این شورش ها، ابزار دوم شیطان نیز به کار افتاد و داستان ترور در انقلاب اسلامی از همان ابتدای سال 58 با استقرار رسمی نظام جمهوری اسلامی آغاز شد. سرلشکر قرنی، شهید مطهری و شهید عراقی از شهدای اولیه این جریان بودند.
با ورود به تابستان 58 اتفاقی افتاد که شاهکار امام راحل رحمه الله در مدیریت جریان انقلاب به شمار می رود. در مرداد ماه 58 در حالی که کشور درگیر مسائل داخلی بود و بسیاری از مردم نیز از نقش بین المللی و تمدن ساز انقلاب غافل بودند، امام خمینی رحمه الله جمعه آخر ماه مبارک رمضان را روز قدس اعلام نمودند. این نخستین بروز بین المللی انقلاب اسلامی بود. بر اساس این اعلام موضوعی که از سال 42 در دستور کار انقلاب قرار گرفته و رژیم را به واکنش واداشته بود، یعنی موضوع فلسطین و مقابله با رژیم صیهونیستی که اینک نماد کامل حزب شیطان بود، در سطحی جهانی و با استفاده از جایگاه یک کشور مستقل دوباره مطرح شد.
در خصوص این واقعه مهم نکته ای وجود دارد که تلاش می شود تا در خلال این سطور به عنوان یک احتمال توضیح داده شود. بر اساس روایات، نشانه های ظهور به دو دسته محتوم و غیر محتوم تقسیم می شود.(51) محتومات آنانی هستند که پیش از ظهور حتماً رخ خواهند داد، در حالی که وقوع غیرمحتومات قطعی نیست. در روایات، نشانه های محتوم پنج نشانه (52) ذکر شده است.(53) در میان نشانه های پنجگانه حتمی ظهور نشانه ای وجود دارد که به نام "صیحه آسمانی" که به نظر می رسد نسبت به چهار نشانه دیگر یعنی خروج سفیانی، خروج یمانی، قتل نفس زکیه، و خسف بیداء، جنبه مقدمی داشته باشد، بدین معنی که با صیحه آسمانی است که نشان های ورود به دوره ظهور آشکار شده و درگیری سفیانی با سید خراسانی و یمانی آغاز می شود.(54) در پایان این دوره، قتل نفس زکیه منادی نزدیک شدن جدی ظهور بوده و بر اساس روایات میان قتل فجیع این سید بزرگوار، بین رکن و مقام که نماینده امام عجل الله تعالی فرجه الشریف محسوب می شود، و قیام حضرت در مسجد الحرام 15 شب بییشتر فاصله نیست.(55) خسف بیداء نیز پس از قیام امام ارواحنافداه در بیابانی میان مکه و مدینه به نام بیداء اتفاق می افتد(56) و بر اساس آن لشکر سفیانی که در پی امام عجل الله تعالی فرجه الشریف از عراق وارد مدینه شده و پس از کشتاری بی رحمانه در این شهر، به قصد مکه خارج می شوند، در میانه راه در این بیابان در زمین فرو می روند.(57)
بر اساس روایات، صیحه آسمانی ندائی است از سوی جبرئیل که در صبح جمعه 23 ماه مبارک رمضان (58) به گوش همه مردم جهان رسیده و کیفیت آن به گونه ای است که همه آن را از دور و نزدیک یکسان می شنوند. محتوای این ندا به طور خلاصه اعلام نزدیک شدن ظهور و دعوت از مردم برای پیوستن به امام عجل الله تعالی فرجه الشریف است. در برخی روایات، صاحب ندا اعلام می کند که حق با علی علیه السّلام و شیعیان علی علیه السّلام است.(59) و در برخی دیگر مؤمنان و اهل حق را به گردآمدن فرا می خواند.(60) بر اثر این صیحه، هر که در خواب است بیدار شده، و هر که نشسته است از جا برمی خیزد. حتی زنان پرده نشین نیز آن را می شنوند. در برابر این صیحه، در پایان روز، صیحه دومی از سوی شیطان از زمین، و نه آسمان، به گوش می رسد که اهل باطل را فرا می خواند و حق را با سفیانی (61) اعلام می کند.
از این تصویر چند موضوع را می توان برداشت کرد. نخست ماهیت صیحه است که امتیاز دهنده و جداکننده حق و باطل است. مردم از آن روز به بعد در دو جبهه حق و باطل قرار گرفته و تعداد کسانی که هنوز تصمیم خود را نگرفته اند روز به روز کاهش می یابد. این همان معنای ظهور است که با ظاهر شدن حق، جز مستکبران از آن سر بر نمی تابند. دوم ماهیت دو پایگاه یادشده است که پایگاه حق، پایگاهی شیعی، و پایگاه باطل، پایگاهی است که در مقابل آن و با رویکردی مادی قرار دارد.
در اینجا ذکر این نکته شایسته است که بررسی مجموعه روایات در مورد قیام سفیانی، ما را به این حقیقت می رساند که سفیانی جریانی فراتر از یک شخص و چیزی شبیه یک حزب است، از همین رو است که گاهی محل خروج او را شام معرفی کرده(62) و زمانی بیان می دارند که او از روم می آید در حالی که صلیب بر گردن دارد و ادعای دیندار می کند(63) این وصف به ویژه انسان را به یاد صهیونیست های مسیحی و نومحافظه کاران امریکا می اندازد، که جرج بوش نماینده آنان بود. جالب است که در توصیف چهره سفیانی گفته شده که او دارای صورتی سرخ، موهایی زرد و چشمانی آبی است(64) که کاملاً یک چهره اروپایی و آمریکایی است. به هر حال بررسی محل و نحوه خروج سفیانی و سرزمین هایی که به اشغال خود در می آورد(65)، ما را به پدیده ای مانند صهیونیزم هدایت می کند که همان حزب شیطان در دوره معاصر است و از لحاظ واژگانی نیز ترجمه عربی آن که "صهیونی" است شباهت زیادی با سفیانی دارد. طبیعی است که این دلیل می تواند کمی ذوقی بوده و تنها مؤید دلایل پیشین باشد.
سومین نکته ای که از بررسی روایات صیحه قابل برداشت است، ماهیت آن است که صدایی است برزخی و ملکوتی که فاقد محدودیت های صوت زمینی است. این صدا می تواند در زمین قالب های دیگری غیر از صوت داشته باشد، همان گونه که قرآن کریم در حقیقت خود نور است ولی در دنیا به شکل کتاب جلوه گر شده است. تقدم و تأخر صیحه جبرئیل و شیطان نیز نشان می دهد که در این مصاف، ابتکار عمل با جبهه حق و حزب الله است. سرانجام، برخلاف آنچه پنداشته و تبلیغ می شود، دقت در روایات به ما نشان می دهد که هیجان ایجاد شده در مردم، برخاسته از ترس نیست، چرا که صیحه از دور و نزدیک یکسان شنیده می شود و نیازی نیست که برای شنیده شدن، منبع صوتی بسیار قدرتمندی داشته باشد، به نحوی که نزدیکترها وحشت می کنند و دورترها بشنوند. هیجان مردم برخاسته از نهضتی است که بر اثر صیحه ایجاد شده و آنان را به سوی امامشان می خواند. این چنین است که بر اساس روایات، زنان پرده نشین، پدران و برادرانشان را به پیوستن به امام عجل الله تعالی فرجه الشریف تشویق می کنند، مشابه چیزی که ما در دوران جنگ تحمیلی شاهد بودیم.
از سویی دیگر پرسشی جدی فراروی ما قرار دارد و آن این است که سبب نامگذاری جمعه آخر ماه مبارک رمضان از سوی امام رحمه الله به عنوان روز قدس چه بود. این پرسش از آن جا ناشی می شود که معمولاً در نامگذاری تلاش می شود تا واقعه ای در تاریخ گذشته تعیین شده و روز وقوع آن هر ساله گرامی نگه داشته شود. دو مورد موضوع فلسطین این چنین نبود. تنها دلیلی که این نوع نامگذاری با توجه به تبیینی که از ماهیت صیحه و نحوه عمل آن شد، می تواند داشته باشد، این است که در آینده، در یک روز جمعه که 23 ماه مبارک رمضان نیز هست، و در شب آن مقدرات انسان ها تعیین شده است، ظهور امام عجل الله تعالی فرجه الشریف بر مردم آن دوره نوشته شده و در صبح آن که همزمان با روز قدس نیز می باشد، صیحه آسمانی آن را بشارت می دهد. موضوع این آغاز، تقابل انقلاب اسلامی و صهیونیزم است که در آن روز به اوج خود می رسد. این توجیه شبیه آن چیزی است که در مورد گرامی داشت غدیر خم در نزد انبیای سلف با وجود تأخر زمانی وارد شده است.(66)
اما بررسی تاریخ انقلاب اسلامی ما را به حقیقتی عجیب تر راهنمایی می کند. در سال 58 که امام رحمه الله روز قدس را اعلام کردند، جمعه آخر ماه مبارک رمضان مصادف با بیست و سوم این ماه بود. این می تواند بدان معنی باشد که به همان منوال که از عظمت و جایگاه روز غدیر در امت های پیشین استفاده شد و اتفاق های مهم در آن تاریخ رخ داد. حضرت امام نیز از بیست و سوم ماه رمضان و ماجرای صیحه آسمانی استفاده بجایی نمود و دو پایگاه انقلاب اسلامی، و در موضعی انفعالی در برابر آن، پایگاه صهیونیزم علیه یکدیگر وارد عمل شدند. محتوای این ندا از آن روز به بعد است که با هر برگزاری روز قدس بیشتر به گوش مردم دنیا می رسد و می رود تا ان شاء الله در آینده ای نزدیک-آن گونه که در مورد وقوع مرحله ای نشانه ها گفتیم-به کمال خود رسیده و با نشانه ای به نام صیحه آسمانی، کامل شود.
بررسی پیام امام خمینی رحمه الله نیز همین مدعا را روشن می کند. در این خصوص در تابستان 58 دو پیام از سوی امام صادر شده است. در پیام نخست که در تاریخ 1358/5/16 و تقریباً یک هفته پیش از روز قدس صادر شده، امام رحمه الله همانند آنچه در روایات آمده مسلمانان عالم را به اتحاد و پیوستن به یکدیگر دعوت و به صراحت اعلام می کنند که:
جمیع مسلمانان جهان را دعوت می کنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است، و می تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد به عنوان «روز قدس» انتخاب، و طی مراسمی همبستگی بین المللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند.(67)
در پیام دوم که به مناسبت خود روز قدس در تاریخ 1358/5/25 در قالب سخنرانی ایراد شده، (68) امام خمینی رحمه الله صراحتاً اعلام می کند که موضوع روز قدس، تنها موضوع فلسطین نیست، بلکه موضوع مستضعفان است و روزی است که باید در آن، الگوی جمهوری اسلامی ایران که در ایران مستقر شده به کشورهای دیگر نیز سرایت کند. این همان معنای تمدن سازی اسلامی است که از ابتدای انقلاب با جدیت پی گیری شده است. امام در این پیام، روز قدس را روز امتیاز حق از باطل اعلام می کند."امتیاز" واژه ای قرآنی است که اتفاقاً در سوره مبارکه "یس" در مورد صیحه و حوادث پس از آن به کار رفته که باز با نگاه جمع عوالمی می توان آن را مربوط به هر دو واقعه صیحه آسمانی زمان ظهور و صور زمان قیامت دانست. (69)
به هر حال، در ادامه روز قدس، موضوع تسخیر لانه جاسوسی و معرفی آمریکا به عنوان دشمن اصلی مردم ایران و مستضعفان جهان پیش آمد. امام خمینی رحمه الله با استفاده از واژه ای قرآنی و بر اساس حقیقت امر، آمریکا را "شیطان بزرگ" نام نهادند و به ما فهماندند که حتی اگر صهیونیزم دشمن اصلی ما در این دوره باشد،باید آن را بیش از اسرائیل، در آمریکا جست و این کشور را مظهر شیطان و شیطنت دانست. این نوع نامگذاری از ویژگی های منحصر به فرد امام بوده و واژه های دیگری چون "مستضعفان" و "مستکبران" از یادگارهای ایشان است. تسخیر لانه جاسوسی و تبلیغات پرحجم رسانه های آمریکا در طول 444 روز بازداشت جاسوسان امریکایی، انقلاب اسلامی را در کشورهای غربی و اسلامی بیشتر مطرح ساخت. توسل آمریکا به اقدام نظامی علیه ایران در جریان واقعه طبس در اردیبهشت ماه 1359 با معجزه ای الهی که از نفس پاک امام برمی خاست، به افتضاحی نظامی و سیاسی برای آمریکا تبدیل شد و هیمنه این به ظاهر ابرقدرت را در جهان شکست.
از سوی دیگر با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، پیام و الگوی این انقلاب در دیگر کشورهای جهان به سرعت نفوذ کرد. افغانستان که می رفت به سرعت به سرنوشت ایران اسلامی بپیوندد، با عجله از سوی شوروی اشغال شد. این عجله به حدی بود که اجازه نمی داد با مساعد شدن شرایط، آمریکا خود وارد عمل شود، اگر چه پس از چندی این اتفاق افتاد، و شوروی، افغانستان را به آمریکا تحویل داد. این نخستین خوش خدمتی شوروی برای حزب شیطان نبود. در ادامه، انور سادات، رئیس جمهور مصر که پیش از این در سال 1977 در جریان کمپ دیوید با میانجیگری کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا به سازش با اسرائیل دست زده بود، توسط سروان خالد اسلامبولی ترور شد. قتل پادشاه مصر به دست مردم آن-صرف نظر از قابلیت انطباق آن با این واقعه-از جمله نشانه های ظهور اعلام شده است.(70) در الجزایر نیز، در روندی کاملاً دموکراتیک، "جبهه نجات اسلامی" روی کار آمد، که با وحشت بیش از حد مستکبران و ابطال انتخابات دوامی نیافت. جهان اسلام یکباره به انقلاب اسلامی گرایش پیدا کرده و مشتعل شد.
موج انقلاب اسلامی به کشورهای اسلامی محدود نماند و در فازی دیگر اقلیت های مسلمان را نیز به ویژه در کشورهای اروپایی در بر گرفت. این مسلمانان گروه هایی بودند که در دوران استعمار و بلوک بندی جنگ سرد، با هدف آشناساختن بخش هایی از جمعیت مسلمان در کشورهای اسلامی، به ویژه نخبگان آنها با زندگی و تمدن غرب و وارد ساختن این تمدن به کشور خود در هنگام بازگشت،طی برنامه های گوناگون جذب اروپا شده، اما به دلایل متعدد به کشور خود بازنگشته بودند. این مسلمانان، پس از انقلاب اسلامی در میان دیگر اقلیت های جوامع اروپایی و امریکایی که معمولاً تحت ظلم و تبعیض قرارداشتند، برای استکبار تبدیل به یک مسأله اجتماعی شدند. اینان هر لحظه می توانستند با توجه به اشتراکات دینی و فرهنگی با انقلاب و پیام آن، پیام آور اسلام انقلابی و ولایی در کشورهای غربی باشند.
از این رو از همان ابتدای پیروزی انقلاب، این مسلمانان تحت نظر قرار گرفتند و برای آنها محدودیت هایی وضع شد. در ادامه پیشروی های فرهنگی و معنوی انقلاب اسلامی، شرایط نیز رفته رفته برای این مسلمانان مهاجر سخت تر و تلاش شد تا آنانرا به شکلی غیرمستقیم وادار به بازگشت به کشورهای خود کنند. وضع قانون ممنوعیت حجاب اسلامی در مدارس و دانشگاه ها به عنوان محل حضور جوانانی که آمادگی بیشتری برای دریافت پیام انقلاب اسلامی داشتند، شیوع موج فیلم های هالیوودی مربوط به مهاجران و ارائه تصویری واژگون و خشن از آنان، حمله و تعرض به مهاجران مسلمان به ویژه بانوان محجبه که نمونه اعلای آن در شهادت خانم "مروه شربینی" در یکی از دادگاه های آلمان اتفاق افتاد،‌(71) همه در این راستا قابل توجیه است. مجموعه این اتفاقات سبب شکل گیری پدیده ای شد که "اسلام هراسی" نام گرفته است. البته شایان ذکر است که این پدیده تازه نبوده و سابقه آن دست کم به دوران های جنگ های صلیبی برمی گردد. اسلام هراسی پدیده ای است روانی و رسانه ای که بی شک همواره به دنبال خود، "اسلام ستیزی" را به عنوان ثمره عملیاتی در پی دارد.
اما در این میان نگرانی حزب شیطان از سوی مردم عراق بود. سابقه تمدنی بین النهرین و وحدت ایران و عراق، که پیشتر با هجوم کورش از هم پاشیده بود، می توانست در این دوره به سرعت ترمیم شود و مشکلی اساسی را بر سر راه آمریکا و رژیم صهیونیستی ایجاد کند. اتحاد ایران و عراق با توجه به همراهی سوریه با انقلاب اسلامی، می توانست امپراتوری بزرگی در مرزهای فلسطین اشغالی ایجاد کرده و کار این غده سرطانی را یکسره کند. ظاهراً در آخرالزمان نیز بر اساس روایت پرچم های سیاه، ورود نیروهای ایرانی به عراق است که کار سفیانی را به عراق تمام می کند.(72) از این رو بود که صدام حسین، رئیس جمهور عراق و از دیگر دست نشاندگان آمریکا در این منطقه که وظیفه ایفای نقش ضد اسرائیلی را در میان کشورهای اسلامی داشت، از سوی آمریکا و هم پیمانان اروپایی و نوکرانش در کشورهای عربی منطقه و با همراهی شوروی به شدت تجهیز شد و سرانجام با هدف جلوگیری از پیوند مردم ایران و عراق در 31 شهریور 1359 وارد جنگ با انقلاب اسلامی شد. با توجه به گستره دشمنان در این جنگ می توان آن را جنگ احزابی دیگر نامید که البته هنوز هم در شکل های دیگر ادامه دارد.
با شروع جنگ، منافقان وابسته به حزب شیطان نیز از داخل کشور و هماهنگ با دشمنان، به ترور، عملیات مسلحانه و ایجاد وحشت در مردم مشغول شدند. در این هنگامه، رئیس جمهور ایران، بنی صدر، نیز به وظیفه منافقانه خود مشغول شد و تلاش کرد تا با ایجاد اختلاف در میان مسؤولان کشور و کمک به منافقان و اخلال در امور دفاع مقدس، نهایت خدمت را به اربابان خود انجام دهد. این جریان در بحبوحه جنگ، سرانجام با اعلام قیام مسلحانه از سوی سازمان منافقین در 30 خرداد 60، شهادت شهید چمران در جبهه های دفاع مقدس، عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا و ریاست جمهوری، و فرار وی همراه با مسعود رجوی، رئیس منافقین، به فرانسه، ترور نافرجام حضرت آیت الله خامنه ای، واقعه هفتم تیر و شهادت شهید بهشتی و 72 تن از مسئولان نظام، ترور شهید قدوسی و شهید وحید دستجردی، واقعه هشتم شهریور و شهادت شهید رجایی و شهید باهنر، رئیس جمهور و نخست وزیر پس از بنی صدر، و ترور شهیدان محراب، اندک اندک پس از سال 60 و با تثبیت حزب الله رنگ باخت.
در جریان دفاع مقدس، آن زمان که می رفت تا ایران پیروز این میدان شود، دست خدعه و حیله حزب شیطان از آستین به درآمد و اسرائیل با حمله به لبنان، ایران را بر سر دوراهی پیچیده ای قرار داد. در ابتدا بخشی از نیروهای رزمنده ایران از طریق سوریه به لبنان اعزام شدند، اما فوراً درایت امام به کار آمد و فرمان بازگشت نیروها را از لبنان صادر نمودند. شعار "راه قدس از کربلا می گذرد" یادگار این درایت امام است. خداوند متعال در پاسخ به این جانبازی رزمندگان و درایت رهبری، پاداشی شایسته به انقلاب اسلامی عطا نمود. بخشی از این رزمندگان در لبنان باقی ماندند و به آموزش جوانان آن دیار پرداختند. حزب الله قدرتمند امروز لبنان ثمره این اقدام است.
با پایان یافتن جنگ تحمیلی، حزب شیطان متوجه شد که اقدام نظامی علیه مردم ایران نه تنها سودی ندارد که آنان را در مبارزه مصمم تر هم می کند. از این رو بود که پس از جنگ، استکبار جهانی وارد هجوم گسترده ای در عرصه فرهنگ شد که از سوی امام خامنه ای ابتدا "تهاجم فرهنگی" و سپس با شکل گیری جبهه گسترده دشمنان در این نوع جنگ، دوباره همانند جنگ احزاب، "ناتوی فرهنگی" نام گرفت: کتاب "آیات شیطانی" سلمان رشدی از نخستین نمونه های این نوع جنگ بود که در زمان امام راحل رحمه الله واقع شد. برخورد سریع و قدرتمندانه امام با این حرکت شیطانی و صدور فتوای ارتداد نویسنده کتاب، که از سوی علمای کشورهای اسلامی نیز مورد حمایت قرار گرفت، این نقشه را به ضد خود تبدیل نمود و نام انقلاب اسلامی را بیش از پیش در کشورهای جهان و به ویژه کشورهای اسلامی بر سرزبان ها انداخت. پس از سلمان رشدی، تسلیمه نسرین نیز قدم در راه او گذاشت و این بازی تا امروز نیز در قالب های مختلفی از کاریکاتورهای موهن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گرفته تا داستان قرآن سوزی کشیش نمای صهیونیست آمریکایی ادامه داشته و در تمامی موارد بدون استثناء، علیرغم تلخی، به پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و انداختن نام آن بر سرزبان ها کمک کرده است.
در حرکتی دیگر از سوی حزب شیطان، مقابله با موج معنویت گرایی ناشی از انقلاب اسلامی در سراسر جهان و به ویژه در کشورهای غربی در دستور کار قرار گرفت.چاره این کار از سوی استکبار، ایجاد نهضتی معنوی در مقابل انقلاب اسلامی دانسته شد. بودیزم، از آنجا که در عین توجه به معنویت، اولاً دینی الهی و توحیدی نیست، و ثانیاً بسیار دنیاگریز بوده و خطری را برای شیطان و حزبش ایجاد نمی کند، انتخاب و در مقابل انقلاب اسلامی قرار داده شد. ادیان کوچک و جدید با پیروان اندک، با لطف اینترنت سراسر آمریکا را به اشغال خود درآورد و بودیزم مطرح ترین دین آمریکای شمالی شد. هالیوود نیز در این راه به کمک آمد و در فیلمی چون "بودای کوچک" تلاش کرد تا ضمن نشان دادن شکوه این دین، فرایند نزدیک شدن آن را به تمدن غرب تبیین کند. جالب این است که همین جریان در یک دوره برگشتی، از سوی حزب شیطان وارد جمهوری اسلامی ایران شد و موج گرایش به تصوف، و شکل گیری انجمن ها و کلاس های یوگا و مشابه آن را با ترکیب بودیزم، مسیحیت، و تصوف ایجاد کرد. این دوره در ایران مقارن با حاکمیت گروه های موسوم به دوم خرداد بود که طی آن در سطحی دولتی از این گروه ها و کتاب ها و انتشاراتشان حمایت می شد.
علنی شدن و گسترش "شیطان پرستی" در جهان و صادرات آن به ایران از پیامدهای همین جریان بود. در ادامه، جهت گیری هالیوود نیز در همین راستا به سوی فیلم های اصطلاحاً معنویت گرا، آخرالزمانی و اسطوره ای اصلاح شد. در این هجوم گسترده فرهنگی و رسانه ای، ماهواره ها و شبکه های خبری گوناگون نیز به کمک آمدند و با حمایت گسترده یهودیان این صنعت از جمله "روپرت مرداک"، غول رسانه ای یهود، یکی یکی سر از تخم برآوردند. جبهه گسترده فرهنگی شیطان، این چنین در مقابل انقلاب اسلامی صف کشید تا آخرین حربه های خود را پیش از نابودی ایشان تجربه کند.
در عرصه سیاسی نیز در این دوره اتفاقات بسیار مهمی افتاد. به نظر می رسید که با ظهور انقلاب اسلامی، جهان به آرایشی جدید، همانند آنچه در قرون 19 و 20 میلادی اتفاق افتاد، نیاز دارد. این تغییرات از شوروی آغاز شد. با پدیدار شدن رقیب اصلی امریکا در صحنه، دیگر نیازی به شوروی برای جنگ سرد نبود. با روی کار آمدن گورباچف در سال 1985 م، دو برنامه اصلاحات سیاسی و اقتصادی به نام های "گلاسنوست" و "پروسترویکا" شوروی را در آستانه فروپاشی قرار داد. ابتدا در سال 1989 کشورهای اروپای شرقی، یکی پس از دیگری از سلطه شوروی و کمونیزم خلاص شدند و سرانجام در پی ورود یلتسین از سوی آمریکا به صحنه، گورباچف در 25 دسامبر 1991 مجبور به استعفا شد و ابرقدرت شوروی در اوج ناباوری دچار فروپاشی شد. این پیروزی در رسانه های صهیونیستی به حساب قدرت و برتری امریکا گذاشته شد و هیچ سخنی از تأثیر انقلاب اسلامی و تبانی حزب شیطان به میان نیامد.
در بحبوحه این تحولات، دیوار برلین فرو ریخت و با یکی شدن آلمان شرقی و غربی، آلمان جدید آماده ایفای نقشی جدید شد. در یوگسلاوی نیز ترویج احساسات ناسیونالیستی سبب ایجاد جمهوری های جدید در این کشور شد. در این میان بوسنی و هرزگوین از آنجا که به دنبال این تغییرات، کشوری مسلمان در قلب اروپا شد، مورد کینه و نفرت حزب شیطان واقع شد و از بیم ورود مجدد اسلام به اروپا متحمل کشتاری بسیار سنگین و بی رحمانه شد. کشتار صرب ها و در واقع کشورهای استکباری و شیطانی در بوسنی و هرزگوین و کوزوو نمونه اعلای خوی پلید شیطانی است. با ورود جمهوری اسلامی ایران و رزمندگان ایرانی به این صحنه شرایطی پدید آمد که پیام انقلاب اسلامی به این مسلمانان مظلوم اروپایی برسد. با احساس خطر آمریکا از این شکست قطعی در اروپا، به سرعت صحنه عوض شد و با ورود سازمان های بین المللی ماسونی، مقدمات صلح و مجازات مجرمان فراهم شد، مجازاتی که هیچگاه صورت نگرفت. داستان بوسنی و هرزگوین یک هولوکاست واقعی بود که در هیاهوی رسانه های شیطانی گم شد.
از سوی دیگر با پایان یافتن جنگ ایران و عراق، مردم عراق آماده قیام علیه صدام و سرنگون ساختن وی شده بودند. در اینجا نیز باز خدعه شیطان به کار آمد و در تابستان 1369 صدام حسین به کویت و عربستان سعودی حمله کرد. عراق بار دیگر درگیر جنگی شد که مردمش را از پرداختن به موضوع انقلاب اسلامی و ایران باز می داشت. به بهانه کمک به کویت، در زمان جرج بوش پدر، آمریکا به منطقه لشکر کشید و جنگی دروغین را علیه عراق سازماندهی کرد. بعدها معلوم شد که این جنگ تنها در رسانه ها بوده و هیچ واقعیتی نداشته است. پس از داستان تسخیر ماه، این دومین باری بود که رسانه ها به کمک آمریکای ناتوان می آمدند. اما جنگ و کشتار واقعی در عراق علیه شیطان و مبارزانی صورت گرفت که با هدف سرنگونی صدام، قیام گسترده ای را آغاز کرده بود. نتایج این هولوکاست دیگر، پس از سقوط صدام آشکار شد. به نظر می رسد بر اساس روایات، این نخستین ورود سفیانی به عراق باشد.(73)
اما صهیونیزم در این دوره در داخل خود دچار مشکلات عدیده ای شده بود که ناشی از شکسته شدن هیمنه وی از سوی انقلاب اسلامی بود. برای ترمیم این وضعیت سناریوهای متعددی به اجرا درآمد. از سویی با تحریک مقامات رژیم صهیونیستی، انتفاضه مردم فلسطین در داخل سرزمین های اشغالی آغاز شد. هدف این تحریک به دست آوردن فرصت برای کشتار فلسطینیان و گرفتن زهرچشم از آنان بود. اما همچون همیشه حزب شیطان در این مورد نیز قافیه را باخته و ناچار به تحمل خسارت های فراوان در این راه شد. جریان حمله اسرائیل به کاوران حامل کمک به غزه آخرین این اتفاقات نبود و بایستی هر روز منتظر فضاحت بیشتر این رژیم باشیم.
از سویی دیگر جنبشی ضد یهود در اروپا ایجاد شد که بخشی از آن واقعی و ناشی از ظهور حقایق تازه در مورد این گروه بود، و بخشی دیگر نیز ساخته و پرداخته خود آنان برای کنترل صحنه بود. این فرایند مشابه تمامی نمونه های پیشین خود در تاریخ است که سرانجام می تواند به ایجاد حس مظلومیت قوم یهود و پیشبرد نقشه های شیطانی آنان در منطقه به ویژه ایجاد "خاورمیانه بزرگ" منجر شود. تفکیک این دو جریان به ظاهر مشابه از یکدیگر دقت بالایی را در درک مسائل جهان معاصر می طلبد.
سرانجام به عنوان پشتوانه این اقدامات، داستان دروغین "پروتکل های دانشوران یهود" دوباره بر سر زبان ها افتاد. بر اساس این ادعا سران یهود در شوروی گرد هم آمده بودند تا نقشه های کلان خود را برای مدیریت جهان بررسی و به تصویب برسانند حمله پلیس شوروی به محل این تجمع سبب شد تا اسناد آن به دست روس ها افتاده و سرانجام در جهان پخش شود. ورود روسیه که خود در این جریان به روشنی متهم است، به این داستان ساختگی، و اقدامات امنیتی مسخره یهود در این به ظاهر گردهمایی مهم که اجازه می دهد اسنادی با این اهمیت لو برود، نشان از ساختگی بودن ماجرا و تلاش برای مهم نشان دادن اقدامات یهود و قدرت آنان برای تغییر هر چیز در جهان دارد. در دوران اخیر نیز، بخشی از اخبار گردهمایی دیگری به نام "بیلدربرگ" که همه ساله محل تجمع سران اقتصاد دنیا برای تصمیم گیری در خصوص مسائل کلان جهان است، به همین شکل به بیرون سرایت کرده و مورد توجه مردم جهان قرار گرفته است. به نظر می رسد داستان بیلدربرگ نیز، بدون انکار اصل آن و بدون متهم ساختن افشاگران آن لزوماً، در راستای همان پروژه پروتکل ها و برای قدرتمند نشان دادن مستکبران عالم صورت گرفته باشد.
نهایتاً در این مجموعه ترمیمی برای جبران شکست های صهیونیزم، ادعا و اقدامات گاه و بیگاه آنان برای تخریب بیت المقدس و ساختن معبد سلیمان، به جای آن قرار دارد که بیش از واقعیت به نظر می رسد بهانه ای باشد برای گل آلود کردن آب در منطقه که شاید از آن ماهی ای برای شیطان گرفته شود. با زنده نگه داشتن داستان معبد سلیمان، یهودیان بیشتری همچنان باور می کنند که این حزب شیطانی پیروان واقعی موسای کلیم علیه السّلام و خواستار بازگرداندن قدرت قوم یهود به آنانند، اگرچه این تزویر نیز تاکنون کارگر نبوده است.
با آماده شدن صحنه جهان، به زعم حزب شیطان، آمریکا وارد مرحله پایانی این سناریو شد. در حالی که علم و قدرت تولید علمی در غرب فروکش کرده است، دانشمند خوانده ای به نام "فرانسیس فوکویاما"، که تحلیل او پیرامون دو بال سرخ حسینی و سبز مهدوی در شیعه، و قدرت ولایت فقیه و لزوم برخورد غرب با آن مشهور است.(74) جهان را در پایان راه خود و آخرالزمان اعلام کرد. با فروپاشی شوروی و اضمحلال ایدئولوژی کمونیزم، آمریکا و اندیشه لیبرال دموکراسی برخاسته از آن، پایان شیرینی تلقی شد بر زندگی بشر روی کره زمین که اینک در اوج سعادت خود قرار داشت. با جلب توجه رسانه ها به او و ادعاهایش، اینک نظریه دیگری لازم بود تا این شوق ایجاد شده را در جهت سرکوبی آخرین مانع برای رسیدن به این تصویر زیبا سوق دهد."ساموئل هانتینگتون" با نظریه "جنگ تمدن ها"(75) و با پشتیبانی شدید رسانه ای، این مأموریت را به انجام رساند. او پس از آن که تمدن های هشتگانه ای را در جهان معاصر تشخیص می دهد، رقیب اصلی تمدن غرب را در دو تمدن کنفوسیوسی و اسلامی اعلام می کند. نقش چین و تمدن کنفوسیوسی در این نظریه همان است که بیشتر توضیح داده شد و به نظر می رسد بیشتر به عنوان اهرمی برای تنظیم تعامل و تقابل با تمدن اسلامی کاربرد داشته باشد. تمدن به ظاهر کنفوسیوسی چین که امروز به شدت در پی تسخیر جهان ا راه اقتصادی برآمده، در لایه های عمیق تر خود چیزی نیست جز همان تمدن غرب همراه با نفوذ صهیونیزم که بر بازار ارزان نیروی انسانی در این کشور خیمه زده است.
همزمان با این جریان به ظاهر علمی، برای کسانی که بیشتر خرافی اند، نسخه دیگری پیچیده شد. پیشگویی های نوستراداموس (76)، پیشگویی یهودی پیرو مکتب کابالا، در خصوص تاریخ و آینده جهان به سرعت در اختیار مردم جهان قرار گرفت. هالیوود نیز دوباره در این راه هم به کمک آمد و با ساختن "فیلم مردی که آینده را دید"، نام نوستراداموس را بر سر زبان ها انداخت. در پیشگویی های این پیشگویی کابالایی نکته ای جالب وجود دارد و آن اشاره مستقیم به اسم "پرشیا" در خصوص ایران است. این در حالی است که وی در دیگر موارد تلاش می کند تا برای پی بردن نام کشورها از واژه ای رمزآلود استفاده کند. به نظر ی رسد وی با دسترسی به کتب مسلمانان و شیعه تصویری را از آینده دریافت کرده و احتمالاً با کمک اطلاعات شیاطین و جنیان آن را کامل نموده باشد. سپس وی تلاش کرده تا آینده را آن گونه که خود و اربابانش می خواهند، و نه آن گونه که واقعاً اتفاق خواهد افتاد، در قالب رباعی هایی رمزآلود عرضه کنند. با گشودن رمز هر کدام از رباعی ها، مخاطب چنان در این خصوص ذوق زده می شود که به خود اجازه نمی دهد در مورد اصل صحت آن شک کند. اخیراً نیز ادعا می شود نقاشی هایی از این پیشگو کشف شده که آینده نهایی جهان را تصویر می کند. پروژه پایان جهان در 2012 بر اساس این سناریو پیش برده شده است.
و اما شاهکار اصلی حزب شیطان در مدیریت جهان در دوره معاصر به واقعه 11 سپتامبر نسبت داده شده است. اگرچه بنابر اعتقاد ما تمامی اقدامات شیطان و حزبش در برابر اقدامات حزب الله، منفعلانه و از سر استیصال است، اما به هر حال جهان و صحنه بین الملل با این واقعه وارد مرحله ای جدیدی شد. در این واقعه، به ظاهر با حمله مسلمانان تروریست در داخل خاک امریکا به ساختمان پنتاگون و برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی، بخشی از ساختمان پنتاگون فرو ریخت، و برج های دوقلو نیز به طور کامل تخریب شد. این حمله به وسیله یک هواپیماربایی ساده و با برخورد هواپیماهای ربوده شده به این ساختمان ها صورت گرفت.
بررسی بیشتر این حمله، دو موضوع را در خصوص آن نشان می دهد. نخست نقش جدی دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی در این عملیات است که امروزه علیرغم جنجال آفرینی های رسانه ای در حال تبدیل شدن به یک حقیقت مسلم است. شواهد بسیاری وجود دارد که نشان می دهد جرج بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا، و صهیونیست های همکار وی نه تنها از این عملیات اطلاع داشته اند که سازمان های جاسوسی سیا و موساد به دستور ایشان وارد این عملیات شده اند.
اما آنچه به نظر می رسد تاکنون مورد توجه جدی منتقدان قرار نگرفته و به عنوان یک دروغ بزرگ هر روزه اشاعه داده می شود، مربوط می شود به نقش رسانه ها در خلق و پوشش این واقعه. واقعیت ظاهراً این است که در جریان هیچ یک از این حملات، هیچ هواپیمایی حضور نداشته و در تمامی موارد، کار تخریب ساختمان ها با بمب گذاری صورت گرفته است. پس از این که این موضوع رفته رفته در حال تبدیل شدن به یک آگاهی جهانی بود، در اقدامی پیش دستانه، فیلم مستندی ساخته شد که با آمار و اطلاعات دقیق نشان می داد که در جریان حمله به پنتاگون هیچ هواپیمایی حضور نداشته است. این اقدام از آن رو صورت می گرفت که در این حمله رسانه ها متهم نبودند و با توجه به عدم پخش رسانه ای حمله-برخلاف مورد برج های دوقلو-انگشت اتهام تنها متوجه دولت آمریکا می شد و رسانه ها از این دام خلاصی می یافتند. تلاش رسانه ها و خبرنگاران نیز برای افشای این واقعیت منجر به کسب اعتبار بیشتر رسانه های غربی در جهان شد.
اما در خصوص برج های دوقلو، رسانه های خبری با پخش فیلمی ظاهراً دستکاری شده از نوع هالیوودی سعی کردند تا این چنین به مردم جهان القا کنند که سبب تخریب برج ها، برخورد هواپیما و انفجار آن بوده است. جالب است که علیرغم پیدا شدن گذرنامه محمّد عطا، رهبر تروریست های ادعایی در میان آوارهای برج فروریخته، هنوز هیچ نشانی از جعبه سیاه هواپیما یا قطعه ای از آن به دست نیامده است، شماره این پرواز و مبدأ و مقصد آن نیز مشخص نیست. در میان بیش از دو هزار کشته آن روز، نام هیچ کس به عنوان مسافر و خدمه هواپیما به چشم نمی خورد. بررسی فیلم های هر دو برخورد، نشانگر این است که مردم نیویورک تا لحظه انفجار هواپیما بر اثر اصابت به برج، هیچ متوجه پرواز هواپیمایی غول پیکر با سر و صدای زیاد در بالای سر خود نشده و تازه پس از انفجار است که سر خود را بالا کرده و وحشت زده به آن نگاه می کنند. پرس و جوهای شخصی این جانب تا به حال منجر به یافتن هیچ کسی نشده که ادعا کند خود در آن روز، هواپیماها را دیده است.
این دلایل و مستندات دیگری از این دست نشان می دهد که رسانه ها نیز در این اقدام با دولت شریک بوده و همچون دومورد پیشین تسخیر ماه و جنگ عراق، فیلمی هالیوودی را به نام واقعیت به خورد مردم داده اند. شاهد دیگر بر دخالت رسانه ها در این موضوع ورود مشکوک "مایکل مور" به این ماجرا است. وی در همان ایام در مراسم دریافت جایزه برای مستند دیگری که ساخته بود، با حمله به دولت آمریکا، این واقعه را یک نقشه و توطئه اعلام کرد. پس از آن بود که مورد حمایت رسانه ای گسترده و در امنیت کامل قرار گرفت تا سرانجام توانست مستند مشهور "فارنهایت 11-9" را بسازد. این مستند تلاشی بود تا این چنین القا کند که این عملیات به واقع از سوی اسامه بن لادن صورت گرفته و رژیم صهیونیستی هیچ دخالتی در آن نداشته است. انگیزه این عملیات نیز زدو بندهای اقتصادی بوش با بن لادن عنوان شد.
موضوع چنین حمله ای، پیشتر در پیش گویی های نوستراداموس مطرح شده بود.(77) در میان روایات نیز روایتی از وجود مقدس مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام وجود دارد که می تواند به این واقعه تعبیر شود(78). به هر حال همان گونه که روایت اشاره می کند، در پی این اتفاق، غرب با سر و صدای زیاد و با شعار انتقامجویی به شرق حمله کرد. با معرفی بن لادن (79) به عنوان عامل این جنایت، به بهانه یافتن او، نیروهای آمریکایی همراه با دیگر هم پیمانان همیشگی این کشور در 7 اکتبر 2001 به افغانستان حمله کردند. شاید بتوان حمله به خراسان را که در روایت بدان اشاره شده (80) بر این حمله تطبیق داد، به ویژه که پس از آن از فتح عراق نیز خبر داده شده است. افغانستان برای مورد طمع واقع شدن هیچ نداشت، جز مردمی مسلمان و مجاهد، مواد مخدر و همسایگی جمهوری اسلامی ایران.
در ادامه همکاری های رسانه ای در این پروژه شیطانی "شبکه الجزیره" با قدرت و پوششی اعجاب آور در منطقه شروع به کار کرد. این در حالی بود که سال ها تلاش و آرزوی کشورهای اسلامی برای داشتن یک شبکه خبری معتبر به جایی نرسیده بود ظاهراً شبکه های خبری غربی همچون CNN و BBC از اعتبار کافی برای نفوذ در میان مسلمانان برخوردار نبودند. رفتارهای بعدی این شبکه در قبال مسائل جمهوری اسلامی ایران این موضوع را روشنتر کرد.
با فتح افغانستان، سرانجام پروژه لشکرکشی به منطقه با هدف محاصره ایران به مرحله جدی خود یعنی اشغال عراق رسید. صدام متهم به تولید سلاح های کشتار جمعی شد و بار دیگر آمریکا و هم پیمانانش به مردم مظلوم این کشور حمله کردند. شواهد نشان می دهد که گروه های مبارز شیعی در عراق در این دوره در حال قیام گسترده در برابر صدام و سرنگونی وی بودند. اقدام امریکا و حزب شیطان در این خصوص نیز یک اقدام پیش دستانه بود. اتفاقات عراق در طول این حمله و اشغال، و میزان شباهت آن با روایات مربوط به اشغال عراق از سوی سپاه سفیانی بیش از آن است که در این مختصر بگنجد. در پایان بخش نخست این ماجرا صدام دستگیر و اعدام شد، همان گونه که امام راحل رحمه الله، رفتنی بودنش را پیش بینی کرده بود.
با حضور آمریکا در منطقه و پیشرفت های جمهوری اسلامی ایران در برابر آن، صحنه خاورمیانه دچار دگرگونی های اساسی شد. در عراق، دولت شیعی نوری مالکی بر سر کار آمد. در سوریه، با وفات حافظ اسد به عنوان هم پیمان استراتژیک ایران، فرزندش بشار اسد راه پدر را با اقتدار ادامه داد. در لبنان، حزب الله به اقتدار کامل و هماهنگ با دولت حاکم دست یافت. در فلسطین نیز دولت حماس با روندی کاملاً دموکراتیک بر سر کار آمد. محاصره جمهوری اسلامی ایران در منطقه اینک تبدیل به شکافتن محاصره و کامل شدن خط از تهران تا تل آویو شده بود. از این جا بود که تلاش های استکبار برای شکستن این خط آغاز شد. ایران درگیر فتنه داخلی شد. در عراق اختلافات بر سر دولت و نخست وزیری بالا گرفت. سوریه دچار آشوب داخلی شد. در لبنان ترور رفیق حریری موضوع خلع سلاح حزب الله را پیش کشید، و سرانجام در فلسطین، دولت اسماعیل هنیه از سوی محمودعباس-که متهم به قتل یاسر عرفات با سلاح قدیمی حزب شیطان و یهود یعنی سم و سرطان بود-کنار گذاشته شد.
در مقابل این اقدامات، تقدیر خداوند چیز دیگری بود. فتنه ایران با اقتدار کامل برچیده و سبب اعتبار بیش از پیش این نظام شد. عربستان سعودی درگیر جنگ با شیعیان یمن شد و بخش قابل توجهی از اعتبار خود را در جهان اسلام از دست داد، که البته به نظر می رسد ترکیه و قطر به سرعت در حال پرکردن این جایگاه خالی در منطقه باشند. امارات متحده عربی به ویژه بندر دبی که ویژه ی برخورد با اقتصاد ایران ساخته شده بود، در پی بحران اقتصادی امریکا و ورشکستگی رسید، و سرانجام و در اوج این اتفاقات جنگ های 33 روزه و 22 روزه رژیم صهیونیستی در لبنان و غزه به شکست این رژیم انجامید. ادامه ی محاصره غزه از سوی رژیم صهیونیستی نیز منجر به پیشامد حمله نیروهای اسرائیلی به کاروان کمک به غزه شد که نفرت مسلمانان را از این رژیم به نفرتی جهانی تبدیل نمود.
ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:
51-عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَشیرٍ الاَحْوَلِ عَن ابْنِ جَبَلَةَ عَن عِیسَی بْنِ اعْیَنَ عَنْ مُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ قالَ سَمِعْتُ ابا عَبدِاللهِ ع یَقُولُ مِن الامْرِ مَحْتُومٌ وَ مِنْهُ مَا لَیْسَ بِمَحْتُومٍ وَ مِنَ المَحْتُومِ خُرُوجُ السَّفْیانِیَّ فِی رَجَبِ(الغیبة للنعمانی)
ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الاَصَمِّ عَن ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرارَةَ عَنْ حُمْرانَ بْنِ اَعْیَنَ عَنْ ابی جَعْفَرِ مَحَمَّدِ بْنَ عَلیٍّ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَی ثُمَّ قَضی اجَلاَ وَ اجَلٌ مُسَمَّی عِندَهُ قالَ اِنَّهُما أجَلانِ اجَلٌ مَحْتومٌ وَ اجَلٌ مَوْقُوفٌ قالَ لَهُ حُمْرانُ مَا الْمَحْتومُ قَالَ الَّذِی لَا یَکُونُ غَیْرُهُ قَالَ وَ مَا المَوْقُوفُ قَالَ هُوَ الَّذی للهِ فِیهِ الْمَشِیَّةُ قالَ حُمْرانُ اِنِّی لَاَرْجُو انْ یَکُونَ اجَلُ السُّفْیانِیِّ مِنَ الْمَوْقُوفِ فَقالَ ابُو جَعْفَرٍ ع لا وَ اللهِ اِنَّهُ مِنَ المَحْتُومِ بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج52، ص 249
نیز در کتاب یاد شده از زراره از برادرش حمران بن اعین روایت می کند که امام محمّد باقر علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ فرمود: اجل بر دوگونه است: اجل محتوم و اجل موقوف. حمران پرسید محتوم (حتمی) کدام است؟ فرمود: کاریست که جز آن نباشد، پرسید اجل موقوف چیست؟ فرمود: اجلی است که بسته به مشیت و خواست خداست. حمران گفت: من امیدوارم که آمدن سفیانی از اجل موقوف باشد. حضرت فرمود که به خدا از اجل-محتوم است.
52- برای نمونه ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 651: عَنْ عُمَر بْنِ حَنْظَلَة قالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللهِ ع یَقُولُ قَبْلَ قِیامِ القائِمِ خَمْسُ عَلاماتٍ مَحْتوماتٍ الْیَمانِیُّ وَ السُّفیانیُّ وَ الصَّیْحَةُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکیَّةِ وَ الخَسْفُ بِالبَِیدَاءِ.
از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود: پیش از قیام قائم پنج نشانه خواهد بود که همگی از علامات محتوم است: یمانی و سفیانی و صیحه و کشتن نفس زکیه و فرورفتن زمین در بیداء.
53-این تعداد بنا بر برخی روایات که از عبارت «من المحتوم» استفاده کرده اند تا ده مورد قابل افزایش است. البته در این خصوص حتماً بایستی میان نشانه های ظهور و نشانه های قیات-که ظهور و قیام نیز یکی از آنها است-تفاوت قائل شد. با تبیینی که از جنبه مقدمیت ظهور برای قیامت ارائه شد، اشکالی ندارد که برخی نشانه های قیام را نیز در فهرست نشانه های قیامت ذکر کنیم. برای نمونه ر.ک:
(الغیبة للشیخ الطوسی) ابْنُ فَضّالِ عَن حَمَّادٍ عَنِ الُحسَیْنِ بْنِ المُخْتارِ عَن ابِی نَصْرٍ عَنْ عامِرِ بْنِ واثِلَةَ عَنْ امیرالمُؤمِنینَ ع قَال قَالَ رَسُولُ اللهِ ص عَشْرٌ قَبْلَ السَّاعَةَ لَا بُدَّ مِنْهَا السُّفیانیُّ وَ الدَّجالُ وَ الدُّخَانُ والدَّابَةُ وَ خُروُجُ القائِمِ وَ طُلوُعُ الشَّمْسِ مِن مَغْرِبِها وَ نُزُولُ عِیسیَ ع وَ خَسفٌ بِالمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِجَزیرَةِ الْعَرَبِ وَ نارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنَ تَسُوقُ النَّاسَ اِلَی الْمَحْشَر(بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج52، ص 209)
عامر بن واثله از امیرالمؤمنین علیه السّلام روایت کرده که گفت: پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: علامت است که پیش از قیامت باید پدید آید: سفیانی، دجال، دخان، دابة الارض، قیام قائم، طلوع آفتاب از مغرب، فرود آمدن عیسی از آسمان، فرو رفتن زمین در شرق؛ فرو رفتن زمین درجزیرة العرب و آتشی که در قلب شهر عدن بیرون می آید و مردم را به محشر سوق می دهد.
عَنْ ابی عَبْدِ الله ع انَّهُ قالَ النِّدَاءُ مِنَ المَحْتُومِ وَ السُّفْیانِیُّ مِنَ المَحْتُومِ وَ الیَمَانیُّ مِنَ المَحْتُومِ و قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکیَّةَ مِنَ المَحْتومِ وَ کَفَُّ یَطلُعُ مِنَ السَّماءِ مِنَ المَحْتُومِ قَالَ وَ فَزْعَةُ فِی شَهْرِ رَمَضانَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْیَقْظانَ وَ تُخْرِجُ الْفَتاةَ مِنْ خِدرِهَا(الغیبة للنعمانی، ص 253)
از ابی عبدالله (امام صادق) علیه السّلام که آن حضرت فرمود: نداء از حتمیّات است و سفیانیّ از حتمیّات است و یمانیّ از حتمیّات است و کشتن نفس زکیّه از حتمیّات است و کف دستی که از آسمان بیرون می آید از حتمیّات است. فرمود: و وحشتی در ماه رمضان که خفته را بیدار و بیدار را به وحشت اندازد و دوشیزگان را از پس پرده هاشان بیرون کشاند.
عَنِ الثُّمالیَّ قَالَ قُلْتُ لِابی عَبْدِ اللهِ ع اِنَّ ابَا جَعْفَرٍ ع کانَ یَقُولُ خُرُوجُ السُّفیانیَّ مِنَ المَحْتومِ وَ النِّداءُ مِنَ المَحْتُومِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنَ المَغْرِبِ مِنَ المَحْتومِ وَ أشیَاءُ کَانَ یَقُولُها مِنَ المَحْتومِ فَقالَ ابُو عَبدِاللهِ ع وَ اختِلاَفُ بَنِی فُلاَنٍ مِنَ المَحْتومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکیَّهِ مِنَ المَحْتومِ وَ خُرُوجُ القائِمِ مِنَ المَحْتُومِ قُلْتُ وَ کَیْفَ یَکُونُ النِّداءُ قَالَ یُنَادِی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اوَّلَ النَّهارَ یَسْمَعُهُ کُلُّ قَوْمٍ بَالسِنَتِهمْ الّا اِنَّ الحَقَّ فِی عَلِیٍّ وَ شِیعَتِهِ ثُمَّ یُنَادِی اِبلیِسُ فِی آخرِ النَّهارِ مِنَ الأرضِ الّا اِنَّ‌الحَقَّ فِی عُثْمانَ وَ شیعَتِهِ فَعِنْدَ ذلِکَ یَرْتابُ المُبْطِلون(بحار الأنوار لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج52، ص 289)
حسن بن محبوب از ثمالی از حضرت صادق علیه السّلام روایت می کند که به آن حضرت عرض کردم: امام محمّد باقر علیه السّلام می فرمود: خروج سفیانی از امور حتمی است، و ندای آسمانی نیز از امور حتمی است، و طلوع خورشید از مغرب نیز از امور حتمی است و چیزهای دیگر که همه را می فرمود؛ از امور حتمی است. حضرت صادق علیه السّلام فرمود: و اختلاف بنی فلان (عباس) نیز حتمی است. عرض کردم: صدای آسمانی چگونه است؟ فرمود: اول روز گوینده ای از آسمان صدا می زند، به طوری که همه مردم با لغات مختلف خود را از آن می شنوند، و می گوید: آگاه باشید که حق در پیروی از علی و شیعیان است، آنگاه شیطان در آخر همان روز از زمین صدا می زند، آگاه باشید! که حق در پیروی از عثمان و پیروان اوست و در آن وقت است که اهل باطل دچار تردید می شوند.
54- امام پنجم علیه السّلام فرمود:خُرُوجُ السُّفْیانِیِّ وَ الیَمانِیِّ وَ الْخُراسانیِِّ فِی سَنٍةٍ وَاحِدةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِدٍ نِظامٌ کَنِظامِ الْخَرِزِ یَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَیکُونُ الْبَاسُ مِنْ کُلِّ وَجْهِ وَیْْلٌ لِمَنْ ناواهُمْ وَ لَیْسَ فِی الرَّایاتِ رَایَةُ أهْدی مِن رایَةِ الْیَمانِیِّ هِیَ رایَةُ هُدَی لانَّهُ یَدْعُو الی صَاحِبِکُمْ فَاذا خَرَجَ الیَمانیُّ حَرَّمَ بَیْعَ السَّلاحِ عَلَی النَّاسِ وَ کُلِّ مُسْلمٍِ وَ اذاَ خَرَجَ الیَمَانیُّ فَانْهَض اِلیْهِ فَانَّ رَایَتَهُ رایَةُ هُدَی وَ لَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ اَنْ یَلْتَویَ عَلَیْهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَهُوَ مِنْ أهْلِ النَّارِ لِانَّهُ یَدْعُو اِلَی الحَقِّ وَ إلی طَریقٍ مُسْتَقِیم (الغیبة للنعمانی، ص 255)
خروج سفیانیّ و یمانیّ و خراسانیّ در یک سال و یک ماه و یک روز واقع خواهد شد با نظام و ترتیبی همچون نظام یک رشته که به بند کشیده شده هر یک از پی دیگری؛ و جنگ قدرت و هیبت از هر سو فراگیر شود، وای بر کسی که با آنان دشمنی و ستیز کند؛ و میان پرچم ها راهنماتر از پرچم یمانیّ نباشد که آن پرچم هدایت است زیرا دعوت به صاحب شما می کند، و هنگامی که یمانیّ خروج کند خرید و فروش سلاح برای مردم و هر مسلمانی ممنوع است و چون یمانیّ خروج کند به سوی او بشتاب که همانا پرچم او پرچم هدایت است، هیچ مسلمانی را روا نباشد که با آن پرچم مقابله نماید. پس هر کس چنین کند او از اهل آتش است، زیرا او به سوی حق و راه مستقیم فرا می خواند.
55-عَنْ صالِحِ بْنِ می ثَمٍ قالَ سَمِعْتُ اَباَ جَعْفَرٍ ع یَقُولُ لَیْسَ بَیْنَ قِیامِ الْقَائمِ ع وَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکیَّةِ اکْثَرُ مِنْ خَمْسَ عَشْرةَ لَیلَةً (الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص 375)
امام باقر علیه السّلام فرمودند: ما بین قیام قائم و قتل نفس زکیه بش از 15 روز فاصله نیست.
56- قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ... و خروج السفیانی برایة حمراء، امیرها رجل من بنی کلب و اثنا عشر الف عنان من خیل السفیانی تتوجه الی المدینة امیرها رجل من بنی امیة یقال له خزیمة اطمس العین الشمال علی عینه: ظفرة غلیظة یتمثل بالرجال (ای یتسلی بالمثلة بهم و التشنیع بجثثهم بعد قتلهم) لا ترد له رایة حتی ینزل بالمدینة فی دار یقال لها: دار ابی الحسن الأموی و یبعث خیلا فی طلب رجل من آل محمّد قد اجتمع الیه ناس من الشیعة ثم یعود الی مکة فی جیش امیره من غطفان، اذا توسط القاع الأبیض خسف به فلا ینجو الا رجلا یحول الله وجهیهما الی قفاهما لیکونا ایة لمن خلفهما.(یوم الخلاص، ص 677)
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: و بیرون آمدن سفیانی با پرچم سرخ است که فرمانروای آن پرچم مردی از بنی کلب باشد و دوازده هزار سوار از لشکر سفیانی که به سوی مدینه منوره متوجه شوند که فرمانروای آنها مردی از بنی امیه باشد به نام خزیمه که چشم چپش کور باشد بر چشم پوستی غلیظ جای دارد مردان را مثله می کند (آرامش او به مثله کردن مردان و بدرفتاری با بدنهای آنان پس از کشتن آنها است) هیچ پرچمی در مقابل او مقاومت نکند تا وارد مدینه مشرفه گردد و در خانه ای بنام خانه ابوالحسن اموی فرود آید و گروهی را به طلب مردی از آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم که جمعی از شیعیان بر او جمع شده باشند فرستد سپس به سوی مکه مشرفه حرکت کند در سپاهی که امیرش از بنی غطفان باشد و چون به وسط بیابان سفید رسد زمین او را فرو برد و از آن جمعیت کسی رهایی نیابد بجز دو مرد که خدا صورت آن دو را به پشت گردنشان برگرداند تا نشانی و عبرت از برای آیندگان باشند.
57- در مدینه بسیاری از شیعیان توسط سپاه سفیانی قتل عام می شوند. جنایات سفیانی در این واقعه به حدی است که آن را بدتر از واقعه تاریخی حره در دوره یزید دانسته اند؛ ر.ک: مجمع البیان، ج8، ص 228. امام علی علیه السّلام در این باره می فرمایند: «و یبعث بجیش الی المدینة فیاخذون من قدروا من ال محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و یقتل من بنی هاشم رجال و نساء‌[معجم احادیث الامام المهدی، ج3، ص 91]؛ سفیانی سپاهی را به مدینه گسیل می دارد و آنها کسانی از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را که بتواند دستگیر می کنند و از بنی هاشم مردان و زنان زیادی را می کشند.»
با حمله سپاه سفیانی به مدینه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مدینه به سمت مکه حرکت می کند. امام باقر علیه السّلام در حدیث معتبری می فرمایند: «و یبعث السفیانی بعثا الی المدینة فینفر المهدی منها الی مکه [الغیبة نعمانی، ص 392]؛ و سفیانی سپاهی را به مدینه گسیل می دارد مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آنجا به سمت مکه می گریزد.»
با اطلاع سفیانی از حرکت امام به سمت مکه وی سپاهی را به سمت مکه گسیل می دارد و در میانه راه در سرزمینی به نام بیداء یکی دیگر از نشانه های حتمی ظهور رخ می دهد و آن نشانه خسف بیداء است-خسف به معنی فرو رفتن است و بیداء نام منطقه ای میان مکه و مدینه است-تفصیل این ماجرا به این صورت است که سپاه سفیانی که به سمت مکه حرکت کرده است هدفی جز ترور امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) و ممانعت از عملی شدن برنامه ظهور ندارد. رسیدن سپاه سفیانی به مکه به معنای تحقق این نیت پلید خواهد بود از این رو چاره ای نیست جز این که به اعجاز الهی از رسیدن سپاه سفیانی به مکه ممانعت به عمل آید و به همین دلیل است که هنگامی که سپاه سفیانی به سرزمین بیداء رسید به اشاره منادی آسمانی، زمین دهان خود را باز می کند و سپاه سفیانی را در خود فرو می برد. امام صادق علیه السّلام در این باره فرمودند: «من الحتوم الذی لابد، ان یکون قبل القائم خروج السفیانی و خسف بالبیداء [الغیبة نعمانی، ص 372]؛ از علایم حتمی که به ناچار پیش از قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اتفاق خواهد افتاد قیام سفیانی و فرو رفتن در سرزمین بیداء است.»
امام باقر علیه السّلام فرمودند: «فیبلغ امیر جیش السفیانی ان المهدی قد خرج الی مکة فیبعث جیشا علی اثره فلایدرکه حتی یدخل مکة ... فینزل امیر جیش السفیانی البیداء فینادی مناد من السماء یا بیداء ابیدی القوم فیخسف بهم ‍[الغیبة نعمانی، ص 392]؛ به فرمانده لشکر سفیانی گزارش می رسد که مهدی به سمت مکه حرکت کرده است. او سپاهی را به دنبال آن حضرت روانه می کند آنها به وی دست نمی یابند. مهدی داخل مکه می شود... فرمانده سپاه سفیانی با سپاهش در بیداء فرود می آید در این هنگام ندا دهنده ای از آسمان ندا می دهد ای زمین بیداء اینان را نابود کن. سپس زمین آنها را در خود فرو می ریزد.
58- کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 650.
59- یُنَادِی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اوَّلَ النَّهَارِ اَلا اِنَّ الحَقَّ مَعَ عَلِیًّ وَ شیعَتِهِ ثُمَّ یُنَادِی اِبلیسُ فِی آخرِ النَّهارِ مِنَ الارْضِ الا انَّ الحقَّ مَعَ عُثْمانَ وَ شیعَتِهِ فَعِندَ ذَلِکَ یَرْتابُ المُبْطُِلون (الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص 373)
اول روز آوازی از آسمان بلند شود: آگاه باشید که همانا حق با علی و شیعیان اوست، و در آخر روز شیطان از روی زمین فریاد کند: آگاه باشید که حق با عثمان و شیعیان او است و آنگاه است که اهل باطل به شک افتند.
60- عَبْدُ اللهِ بْنُ جَبَلَةَ عَنْ عَلیِّ بْنِ أبی حَمْزَةَ عَنْ أبی بَصیرٍ عَنْ اَبی عَبْدِ اللهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَتَی خُروُجُ الْقائِمِ ع فَقالَ یَا ابَا مُحَمَّدٍ اِنَّا اهْلُ بَیْتٍ لَا نُوَقِّتُ وَ قَدْ قالَ مُحَمَّدٌ ص کَذَبَ الوَقَّاتُونَ یا ابا مُحَمَّدٍ اِنَّ قُدَّامُ هَذا الامْرِ خَمْسَ عَلاماتٍ اَولاهُنَّ النِّداءٌ فِی شَهْرِ رَمَضانَ وَ خُرُوجُ السُّفْیانِیٍّ وَ خُرُوجُ الخُراسَانِیٍّ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ وَ خَسْفٌ بِالبَیداءِ ثُمَّ قالَ یَا ابا مُحَمَّدٍ اِنَّهُ لا بُدَّ أن یَکُونَ قُدَّامَ ذلِکَ الطَاعُونانِ الطَّاعُونُ الابْیَضُ وَ الطَّاعُونُ الاحْمَرُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ ایُّ شَیءٍ هُمَا فَقالَ اَمَّا الطَّاعُونُ الاَبْیَضُ فالمَوتُ الْجَارِفُ وَ امَّا الطَّاعونُ الاَحْمَرُ فَالسَّیفُ وَ لا یَخْرُجُ القائِمُ حَتَّی یُنادَی بِاسْمِهِ مِنْ جَوْفِ السَّماءِ فِی لَیْلَةِ ثَلاثٍ وَ عِشْرینَ فِی شَهْر رَمَضانَ لَیْلَهِ جُمُعَةٍ قُلْتُ بِمَ یُنَادَی قَالَ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أبیهِ الا انَّ فُلانَ بْنَ فُلانِ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ اطِیعُوهُ فَلا یَبْقی شَِیءٌ خَلَقَ اللهُ فِیهِ الرُّوحَ اِلَّا یَسْمَعُ الصَّیْحَةَ فَتُوقِظُ النَّائِمَ وَ یَخْرُجُ اِلَی صَحْنِ دَارِهِ وَ تُخْرِجُ الْعَذرَاءَ مِنْ خِدْرِهَا وَ یَخْرُجُ القَائِمُ مِمَّا یَسْمَعُ وَ هِیَ صَیْحَةُ جَبْرَئیلَ
از ابی بصیر و او از ابی عبدالله (امام صادق )علیه السّلام گوید: به آن حضرت عرض کردم فدایت شوم خروج قائم کی خواهد بود؟ فرمود: ای ابا محمّد ما خاندانی هستیم که وقتی را معین نمی کنیم زیرا محمّد صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: تعیین وقت کنندگان دروغ می گویند. ای ابا محمّد، همانا که پیشاپیش این کار پنج نشانه هست نخستین آنها ندائی است در ماه رمضان و خروج سفیانیّ و خروج خراسانیّ و کشتن نفس زکیّه و فرو رفتن زمین در بیداء. و سپس فرمود: ای ابا محمّد به ناچار باید پیش از این کار دو طاعون روی دهد: طاعون سفید و طاعون سرخ. عرض کردم: فردایت شوم طاعون سفید چیست؟ و طاعون سرخ چیست؟ فرمود: اما طاعون سفید، مرگ همگانی خواهد بود و اما طاعون سرخ عبارت از شمشیر است و قائم خروج نمی کند تا آنکه در شب جمعه بیست و سوّم ماه رمضان در دل فضا نامش را اعلام نمایند. عرض کردم: مضمون اعلامیّه چیست؟ فرمود اعلامیّه به نام او و نام پدرش صادر می شود که:(توجه کنید فلانی فرزند فلانی قائم آل محمّد است سخنش بشنوید و فرمانش ببرید) جانداری نمی ماند مگر آنکه آن صیحه را می شنود و خفته را بیدار می کند و از اطاق به حیاط خانه بیرون می آید و دوشیزه از پشت پرده اش بیرون می دود و حضرت قائم چون آن صدا بشنود خروج می کند و آن صدا آواز جبرئیل علیه السّلام است. (الغیبة للنعمانی، ص 290).
61- برای نمونه ر.ک: الغیبة للنعمانی، ص 253
عَنْ ابی بَصیرٍ عَنْ ابی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ ع انَّهُ قَالَ اِذاَ رَایْتُمْ ناراً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ شِبهَ الهُردِیِّ العَظیمِ تَطْلُعُ ثلاثَةَ ایَّامِ اوْ سَبْعَةً فَتَوقَّعُوا فَرَجَ آل مُحَمَّد ع اِنْ شاءَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ-اِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَکیمٌ ثُمَّ قالَ الصَّیْحَةُ لا تَکُونُ الَّا فِی شَهرِ رَمَضانَ لِانَّ شَهْرَ رَمَضانَ شَهْرُ اللهِ وَ الصَّیْحَةُ فیهِ هِیَ صَیْحَةُ جَبْرَئیلَ ع اِلَی هَذا الخَلْقِ ثُمَّ قَالَ یُنادِی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ بِاسْمِ الْقائِمِ ع فَیَسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَ مَنْ بِالْمَغْرِبِ لَا یَبْقَی راقِدٌ اِلَّا اسْتَیقَظَ وَ لا قائِمٌ اِلَّا قَعَدَ وَ لا قَاعِدٌ اِلَّا قَامَ عَلَی رِجْلَیِهِ فَزِعاً مِنْ ذَلِکَ الصَّوْتِ فَرَحِمَ اللهُ مَن اعْتَبَرَ بِذلِکَ الصَّوْتِ فَأجَابَ فَانَّ الصَّوْتَ الاوَّلَ هُوَ صَوْتُ جَبْرَئیلَ الرُّوحِ الأمِینَ ع ثُمَّ قَالَ ع یکُونُ الصَّوتُ فی شَهْرِ رَمَضانَ فِی لَیْلَةِ جُمُعةٍ لَیْلَةِ ثَلاثٍ وَ عِشرینَ فَلا تَشُکُّوا فِی ذلِکَ وَ اسْمَعُوا وَ اطیِعُوا وَ فِی آخرِ النَّهارِ صَوْتُ الْمَلْعُونِ اِبْلیسَ یُنَادی اِلَّا انَّ فَلانَاً قُتِلَ مَظُْوماً لِیُشکِّکَ النَّاسَ وَ یَفْتِنَهُمْ فَکُمْ فی ذلِکَ الْیَوْمِ مِنْ شاکٍّ مُتَحَیِّرٍ قَدْ هَوَی فی النَّارِ فَاذا سَمِعْتُمُ الصَّوْتَ فِی شَهْرِ رَمَضانَ فَلا تَشُکُّوا فِیه انَّهُ صَوتُ جَبرَئیلَ وَ علَامَةُ ذَلِکَ انَّهُ یُنادی باسْمِ القائِمِ و اسْمِ أبیهِ حَتَّی تَسْمَعَهُ الْعذْراءٌ فی خِدْرِهَا فَتَُحَرِّضُ أبَاهَا و أخَاهَا عَلَیِ الخُرُوجِ وَ قالَ لَا بُدَّ مِنْ هَذَیْنِ الصَّوْتَیْنِ قَبلَ خُروُجِ الْقائِمِ ع صَوْتٍ مِنَ السُّماءِ وَ ‌هُوَ صَوْتُ جَبْرَئیلَ‌ باسْمِ صاحِبِ هَذا الأمرِ وَ اسْمِ ابیهِ و الصَّوْتِ الثَّانی منَ‌ الأرضِ وَ هُوَ صَوْتُ اِبْلیسَ اللِّعیِنِ یُنادِی باسْمِ فُلانٍ انَّهُ قُتِلَ مَظلُوماً یُرِیدُ بِذلِکَ الْفِتنَةَ فَاتَّبِعُوا الصَّوْتَ الاوَّلَ وَ ایَّاکُمْ وَ الأخیَرَ انْ تُفتَنُوا بِه.
ابوبصیر از امام باقر علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «هنگامی که آتشی را شبیه هردی-رنگ زرد و سرخ-بسیار بزرگ مشاهده کردید که از [جانب] مشرق سه روز یا هفته ای سر زده است، پس چشم به راه فرج آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم داشته باشید ان شاء الله عزّ و جلّ که خداوند عزیز و حکیم است، سپس فرمود: آن صیحه جز در ماه رمضان بر نخواهد خاست [زیرا ماه رمضان] ماه خدا است، [و آن صیحه که در آن است] همان آوای بس بلند جبریئل علیه السّلام بدین مردمان است، بعد فرمود: نداکننده ای از آسمان به نام حضرت قائم علیه السّلام ندا سر می دهد و هر که در مشرق و مغرب است می شنود، هیچ خفته ای نمی ماند مگر اینکه بیدار می گردد، و هیچ ایستاده ای نمی ماند مگر اینکه می نشیند، و هیچ نشسته ای نمی ماند مگر اینکه از وحشت آن صدا بر دو پای خویش بر می خیزد، پس خداوند هر که را بدان آوا عبرت پذیرد و پاسخ گوید مورد رحمت قرار دهد که آن صدای نخستین آوای جبرئیل روح الأمین علیه السّلام است. سپس فرمود: آن صدا در ماه رمضان در شب جمعه شب بیست و سوم است، پس در آن تردید نکنید، بشنوید و اطاعت کنید، و در پایان روز آواز ابلیس ملعون است که ندا در می دهد: بدانید که فلانی مظلومانه کشته شد، برای اینکه مردم را دچار شکّ و گرفتاری سازد. پس بسی افراد شکّ کننده سرگردان در آن روز (پدید آیند) که در آتش سرازیر خواهند شد، پس اگر در ماه رمضان آوائی شنیدید در آن تردید نکنید که صدای جبرئیل است، و نشانه این است که او به نام قائم و اسم پدرش ندا سر می دهد تا آنجا که دوشیزه در پس پرده خویش آن را بشنود و پدر و برادر خود را بر خروج برانگیزد. و آن حضرت فرمود: ناگزیر و بدون شکّ قبل از خروج قائم علیه السّلام این دو صدا برخواهد خاست: صدائی از آسمان و آن آوای جبرئیل است، [به نام صاحب این امر و نام پدرش]، و صدای دومین از زمین برمی خیزد، و آن آوای ابلیس لعین است که ندا می دهد به نام فلانی که او مظلومانه کشته شد، و مرادش از آن ایجاد فتنه است، پس صدای نخستین را پیروی کنید و بپرهیزید از صدای دوم که بدان دچار گرفتاری شوید. همچنین ر.ک: بحارالأنوار لجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج52، ص 206.
62-عَلیُّ بْنُ اِسْماَعیِلَ عَن عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمِ الثَّقَفیِّ قالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرِ مَحَمَّدَ بْنَ عَلِیَّ الْبَاقِرَ ع یَقُولُ القَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ مُوَیَّدٌ بِالنَّصْرِ تُطْوَی لُهُ الارْضُ وَ تَظْهَرُ لَهُ الکُنُوزُ یَبْلُغُ سُلْطانُهُ المَشْرِقَ وَ المَغْرِبَ وَ یُظْهِرُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ دَیْنَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ فَلَا یَبْقَی فِی الارْضِ خَرَابٌ اِلَّا قَدْ عُمِرَ وَ یَنْزِلُ رُوُحُ اللهِ عِیسیَ بنُ مَریَمَ ع فَیُصَلِّی خَلْقَهُ قالَ قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ مَتی یَخْرُجَ قَائِمُکُمْ قالَ ... خُرُوجُ السُّفْیانیِّ مِنَ الشَّامِ‌(کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص 331)
محمّد بن مسلم ثقفی گوید از امام پنجم ابوجعفر محمّد بن علی شنیدم می فرمود قائم ما به ترس در دل دشمنان یاری شده است و به یاری حق تأیید شده است زمین برایش در نور دیده شود و گنجها برایش آشکار گردد و تسلطش مشرق و مغرب را فرا گیرد و خدای عز وجل باو دین خود را بر همه دینها پیروز کند و اگرچه مشرکان را بد آید، در زمین ویرانه ای نماند جز آنکه آباد گردد و خدا روح الله عیسی بن مریم را فرود آورد تا دنبال او نماز بخواند گوید عرض کردم یابن رسول الله کی قائم شما خروج کند فرمود آنگاه که مردان به زنان مانند شوند و زنان به مردان، مردان به مردان اکتفاء کنند و زنان به زنان و زنان بر زیر زینها سوار شوند و گواهان دروغ پذیرفته شود و گواهان عادل و درست مردود شوند مردم خونریزی و زنا را سبک شمارند و ربا را حلال دانند و اشرار از ترس زبانشان مورد پرهیز باشند و سفیانی از شام خروج کند...
63- یُقْبِلُ السُّفْیَانِیُّ مِن بِلاَدِ الرُّومِ مُنْتَصِراً فِی عُنُقِهِ صَلیبٌ وَ هُوَ صُاحِبُ الْقَوْمِ (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج 52؛ ص 217) (غیبت طوسی ص 278)
«سفیانی که سر کرده قوم است از کشور روم به حرکت درآمد و در حالی که چون مسیحیان صلیب به گردن دارد.»
در این باره کتابهای سفیانی، نوشته محمّد فقیه، ترجمه سید شاهپور حسینی و عصر ظهور نوشته استاد علی کورانی مطالب در خور توجهی دارند. همچنین به طور چکیده در شماره 97 ماهنامه موعود ضمن مقاله گفته ها و ناگفته ها درباره سفیانی مطالب متنوعی آمده است.
64- اَخْبَرنا احْمَدُ بْنُ مَحَمَّدِ بْنِ سَعیدٍ قالَ حَدَّثَنَا حُمَیْدُ بْنُ زِیادٍ قالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الصَّبَّاحِ بْنِ الضَّحَّاکِ قَالَ حَدَّثَنَا ابُو عَلِیٍّ الْحَسَنُ بْنُ مَحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیُّ قالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ اِبْراهیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمیدِ عَنْ أبِی ایُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمِ عَنْ أبی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قالَ السُّفْیانیُّ احْمَرُ اشْقَرُ ازْرَقُ لَمْ یَعْبُدِ اللهَ قَطُّ وَ لَمْ یَرَ مَکَّةَ وَ لا الْمَدینَةَ قَطُّ یَقُولُ یاَ رَبِّ ثَارِی وَ النَّارَ یَا رَبِّ ثَارِی وَ النَّارَ (الغیبة للنعمانی، ص 307)
محمّد بن مسلم از امام باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود: سفیانی سرخروئی است سپید سرخ و کبود چشم که هرگز خدای را نپرستیده و هرگز نه مکه را دیده است و نه مدینه را می گوید: پروردگارم خونم را از مردم می ستایم و هر چند به آتش روم خونم را می ستانم هر چند به آتش روم.
65- الغیبة للنعمانی، ص 304: اَخْبَرَنَا اَحْمَدُ بْنُ مَحَمَّدٍ بْنِ سَعیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الحَسَنِ التَّیْمُلِیُّ مِنْ کِتَابِهِ فی صَفَرٍ سَنَةَ ارْبَعٍ وَ سَبْعِینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ حَدَّثَنا الْعَبَّاسُ بْنُ عَامِرِ بْنِ رَباحٍ الثَّفَِقیَّ قالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الرَّبیعِ الاقْرَعُ عَنْ هِشامِ بْنِ سالِمِ عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ ع انَّهُ قالَ اِذَا اسْتَوْلیَ السُّفْیانیُّ عَلی الْکُوَرِ الْخَمْسِ فَعُدوَّا لَهُ تِسْعَةَ اشْهُرٍ وَ زَعَمَ هِشامٌ انَّ الْکُوَرَ الْخَمْسَ دَمِشْقُ وَ فِلَسْطینُ وَ الاُرْدُنُّ وَ حِمْصٌ وَ حَلَب.
امام صادق علیه السّلام فرمود: هنگامی که سفیانی به پنج قطعه مسلّط شد نه ماه برای او بشمارید و به گمان هشام آن پنج قطعه عبارتند از: دمشق و فلسطین و اردن و حمص و حلب.
66-عَلِیُّ بْنُ مُوسَی بْنِ طَاوُسٍ فِی کِتابٍ الاِقْبَالِ قالَ رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیَّ الطَّرازیُّ فِی کتابِهِ بّاِسْنادِهِ المَتَّصِلِ اِلَی الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قالَ قالَ لِی ابُو عَبْدِ اللهِ ع ثُمَّ ذَکَرَ حَدیثاً فِی فَضْلِ یَوْمَ الْغَدیرِ اِلی أنْ قالَ المُفَضَّلُ سَیِّدِی تَامُرُنی بِصیَامِهِ قالَ إی وَ اللهِ إی وَ اللهِ إی وَ اللهِ اِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی تَابَ اللهُ فِیهِ عَلَی آدَمَ ع فَصَامَ شُکْرَاً للهِ تَعَالی ذلِکَ الْیَومَ وَ اِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی نَجَّی اللهُ تَعَالی فِیهِ اِبْراهیمَ ع مِنَ النَّارِ فَصَامَ شُکْراً لِلهِ تَعَالی عَلی ذلکَ وَ اِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی اَقَامَ مُوسَی هَاروُنَ ع عَلَماً فَصَامَ شُکْراً لِلهِ تَعالَی ذَلِکَ الْیَوْمَ وَ إنَّهُ الْیَوْمُ الَّذی اظْهَرَ عِیسیَ وَصیَّهُ شَمْعُونَ الصَّفَا فََصَامَ شُکراً لِلهِ عَزَّ وَ جلَّ ذَلِکَ الْیَوْمَ وَ انَّهُ الْیَومُ الَّذی أقَامَ رَسُولُ اللهِ ص عَلِیاً ع لِلنَّاسِ عَلَماً وَ أبَّانَ فیهَ فَضْلَهُ وَ وَصِیَّتَهُ فَصامَ شُکْراً لِلهِ عَزَّ وَ جلَّ ذَلِکَ الْیَوْمَ وَ اِنَّهُ لَیَوْمُ صِیَامٍ وَ قِیَامٍ وَ اِطعَامٍ وَ صِلَةٍ الإخْوَانِ وَ فیهِ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَرْغَمَةُ الشَّیطانِ (وسائل الشیعة، ج10 ص 445)
سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أبِیهِ قالَ سَالْتُ اَبَا عَبْدِ اللهِ ع هَلْ لِلْمُسلِمینَ عِیدٌ غَیْرَ یَوْمِ الْجُمُعَةٍ وَ الاضْحَی وَ الْفِطْرِ قالَ نَعَمْ اعْظَمُهَا حُرْمَةً قُلْتُ وَ ایُّ عیدٍ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ الْیَوْمُ الَّذِی نَصَبَ فِیهِ-رَسُولُ اللهِ ص امیرُ المُوْمِنینَ ع و قَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ‌مَوْلَاهُ قُلْتُ و ایُّ یَوْمٍ هُوَ قَالَ وَ ما تَصْنَعُ بِالْیَومِ اِنَّ السَّنَةَ تَدُورُ وَ لَکِنَّهُ یَوْمُ ثَمَانیةَ عَشَرَ مِنْ ذِی الحِجَّةِ فَقُلْتُ و مَا یَنْبَغِی لَنَا انْ نَفْعَلَ فِی ذَلِکَ الْیَومِ قالَ تَذْکُرُونَ اللهِ عَزَّ ذِکْرُهُ فِیهِ بِالصِّیامِ وَ الْعبَادةِ وَ الذِّکْرِ-لِمَحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَانَّ رَسُولَ اللهِ ص اوْصَی امیرَ الْمُوْمِنینَ ع انْ یَتَّخِذَ ذَلِکَ الْیَوْمُ عِیداً وَ کَذَلِکَ کانِتِ الانْبیاءُ ع تَفْعَلُ کَانُوا یُوصُونَ اوْصِیاءَهُمْ بِذَلِکَ فَیَّتَخِذُونَهُ عِیدا (الکافی، ج4، ص 149؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 74)
به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: فدای شما گردم! آیا مسلمانان را عیدی به جز دو عید [قربان و فطر] است؟ امام علیه السّلام فرمود: آری ای حسن! بزرگتر و ارجمندتر از آن دو عید. راوی گوید که عرض کردم: آن عید در کدام روز است؟ فرمود: روز نهاده شدن امیرمؤمنان علیه السّلام به پیشوایی مردم. عرض کردم: فدایت گردم! آن روز کدام روز از روزهای ماه است؟ فرمود: به راستی، روزها می گردد و آن روز هیجدهم ذی الحجّه است. عرض کردم: فدایت شوم! ما را چه کاری شایسته است که در آن روز انجام دهیم؟ فرمود ای حسن! آن روز را روزه بدار و بر محمّد و خاندانش صلی الله علیه و آله و سلم-بسیار درود فرست؛ از کسانی که به آنان ستم روا داشته اند و حق آنان را انکار نموده اند، در پیشگاه خدا بیزاری جوی که به راستی، پیامبران صلی الله علیه و آله و سلم جانشینان خویش را امر می فرمودند که این روز را عید گیرند.
67- صحیفه امام، ج9، ص 267
68- صحیفه امام، ج9، ص 276
69-مَا یَنْظُرُونَ إِلاَّ صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ‌ (49) فَلاَ یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لاَ إِلَى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ‌ (50) وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ‌ (51) قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ‌ (52) إِنْ کَانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ‌ (53) فَالْیَوْمَ لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لاَ تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌ (54) إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ (55) هُمْ وَ أَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلاَلٍ عَلَى الْأَرَائِکِ مُتَّکِئُونَ‌ (56) لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ وَ لَهُمْ مَا یَدَّعُونَ‌ (57) سَلاَمٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ‌ (58) وَ امْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ‌ (59)
(اما) جز این انتظار نمی کشند که یک صیحه عظیم (آسمانی) آنها را فرا گیرد، در حالی که مشغول جدال (در امور دنیا) هستند.(49) (چنان غافلگیر می شوند که حتی) نمی توانند وصیتی کنند یا به سوی خانواده خود بازگردند.(50) (بار دیگر) در صور دمیده می شود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوی (دادگاه) پروردگارشان می روند.(51) می گویند: ای وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟!(آری) این همان است که خداوند رحمان وعده داده، و فرستادگان (او) راست گفتند.(52) صیحه واحدی بیش نیست، (فریادی عظیم بر می خیزد) ناگهان همگی نزد ما احضار می شوند.(53) (و به آنها گفته می شود:) امروز به هیچ کس ذره ای ستم نمی شود، و جز آنچه را عمل می کردید جزا داده نمی شوید.(54) بهشتیان، امروز به نعمتهای خدا مشغول و مسرورند.(55) آنها و همسرانشان در سایه های (قصرها و درختان بهشتی) بر تختها تکیه زده اند.(56) برای آنها در بهشت میوه بسیار لذت بخشی است، و هر چه بخواهند در اختیار آنان خواهد بود.(57) بر آنها سلام (و درود الهی) است، این سخنی است از سوی پروردگاری مهربان.(58) (و به آنها می گویند:) جدا شوید امروز ای گنهکاران!(59)
70- الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص 369: قَتلُ اُهلِ مِصرَ أمِیرَهُم ... : مردم مصر امیر خود را بکشند...
71- در سایت ویکیپدیا درباره این ماجرا چنین نوشته شده است:
مروه شربینی به سال 1977 میلادی در شهر اسکندریه متولد شد. پدرش علی شربینی و مادرش لیلا شمس هر دو شیمی دان هستند. در سال 1995 از کالج انگلیسی دختران فارغ التحصیل شده و از سال 1992 تا 1999 عضو تیم ملی هندبال مصر بود. او در سال 2003 به همراه شوهرش به آلمان مهاجرت کرده و ابتدا در شهر برمن و از سال 2008 در شهر درسدن ساکن شدند. همسرش وابسته فرهنگی مصر در یکی از دانشگاه های آلمان است و با استفاده از بورس تحصیلی در مؤسسه ماکس پلانک شهر درسدن در رشته مهندسی ژنتیک مشغول تحصیل است و جهت انجام تز دکترای خود همراه مروه به آلمان آمده بود. چندی پیش از کشته شدنش، شربینی به دادگاهی مراجعه کرده و آلکس دبلیو (یک روس با ریشه های آلمانی که در سال 2003 به آلمان مهاجرت کرد) را متهم به این کرد که «زمانی که در پارک با پسرش بازی می کرده، آلکس دبلیو او را مورد توهین قرار داده و بخاطر حجاب مروه او را تروریست و فاحشه اسلامی خطاب کرده است». دادگاه شکایت شربینی را پذیرفته و آلکس را محکوم به پرداخت 750 یورو کرد. آلکس دبلیو این حکم را نپذرفت و تقاضای تجدید نظر نمود. در حین برگزاری جلسه دادگاه تجدیدنظر در یک دادگاه درجه دو در شهر درسدن، فرد آلمانی در جلوی چشمان قاضی و سایر حاضرین به شربینی حمله کرده و با ضربات چاقو وی را که سه ماهه باردار بوده از پا در آورد و همسر این زن و مرد دیگری را زخمی کرد. در بسیاری از دادگاهای آلمان از جمله این دادگاه در درسدن، هیچ گونه بازرسی از افراد صورت نمی گیرد. همچنین به علت آنکه الکس (قاتل) تا زمان حضور در دادگاه هیچ گونه سابقه بازداشت نداشت، هیچگونه تدابیر امنیتی برای دادگاه در نظر گرفته نشده بود. در حین ضربات شوهر مروه برای نجات همسرش به طرف او شتافت که توسط پلیس آلمان مورد تیراندازی قرار گرفت. پس از آن شوهرش با وضعیتی بحرانی در بیمارستان بستری گردید. برخی تیراندازی پلیس آلمان به وی را از روی اشتباه دانسته اند و برخی به نقل از مأموران امنیتی دادگاه اعلام کرده اند که گمان بر این بوده که شوهرش فرد مهاجم بوده و بدین خاطر وی را هدف قرار داده اند. همچنین فرزند خردسال سه ساله شان که شاهد این ماجرای خونبار بوده، برای معالجه تحت نظر روانشناس است. در تشییع جنازه او در مصر هزاران نفر از مردم و از جمله چند تن از وزیران دولت مصر شرکت داشتند، این مراسم تبدیل به تظاهراتی اعتراضی شد که سرانجام با دخالت و برخورد پلیس مواجه گردید.
72- عن علی بن ابیطالب علیه السّلام قال: اذا خرجت خیل السفیانی الی الکوفة، بعث فی طلب أهل خراسان، و یخرج أهل خراسان فی طلب المهدی، فیلتقی هو و الهاشمی برایات سود علی مقدمته شعیب بن صالح، فیلتقی هو و السفیانی بباب اصطخر فتکون ملحمة عظیمة فتظهر الرایات السود، و تهرب خیل السفیانی، فعند ذلک یتمنی الناس المهدی و یطلبونه.[البرهان فی علامات آخرالزمان،‌ص 152 حدیث 26 باب 7]
امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: چون لشکریان سفیانی به سوی کوفه، (و در نسخه ای از کوفه) خارج شدند. سفیانی آنها را به سوی مردم خراسان گسیل می دارد و مردم خراسان قیام می کنند و به جستجوی مهدی علیه السّلام می پردازند. پس سفیانی و هاشمی- که جلودار سپاه او با پرچم های سیاه شعیب بن صالح است-در باب استخر به یکدیگر رسیده و کشتار عظیمی روی می دهد. در این درگیری پرچمهای سیاه پیروز شده و سپاه سفیانی فرار می کنند. در این هنگام مردم آرزوی مهدی را کرده و او را می طلبند.
73- امام صادق علیه السّلام... اِخْتِلافُ بَنِی الْعَبَّاسِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُ السَّفْیانِیَّ فِی شَهْرٍ رَجَبٍ مِنَ المَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکیَّهِ مِنَ المَحْتُوم...(الخرائج و الجرائح، ج3، ص 1161)
اختلاف بنی عباس از علائم حتمیه است. و خروج سفیانی در ماه رجب و کشته شدن نفس زکیه، حتمی است.
74- فرانسیس فوکویاما (متولد 1952 در شیکاگو) فیلسوف پرآوازه امریکایی و استاد رشته اقتصاد سیاسی بین الملل است که هم اکنون در دانشگاه جان هاپکینز واشینگتن به تدریس اشتغال دارد. وی همچنین دارای سابقه کار در اداره امنیت امریکا و نیز تحلیلگر نظامی در شرکت (رند) از شرکت های وابسته به پنتاگون می باشد. وی پس از نگارش مقاله پایان تاریخ و واپسین انسان (the end of History and the last man) در 1989/1368 که در 1991/1370 با تفصیل بیشتر به همین نام، به صورت کتاب درآمد، به شهرت جهانی رسید. در این دو نوشته، فوکویاما به دفاع تاریخی از ارزش های سیاسی غربی برخاست و استدلال کرد که رویدادهای اواخر قرن بیستم نشان می دهد که اجماعی جهانی به نفع دموکراسی لیبرال به وجود آمده است. این اجماع، مساوی است با پایان تاریخ به معنای این که در شکل گرفتن اصول و نهادهای بنیادی دموکراسی، پیشرفت بیشتری به وجود نخواهد آمد. البته، باز هم رویدادهایی خواهد بود، ولی تاریخ، به معنای داستان جهانی رشد و شکوفایی آدمی، خاتمه یافته است. فوکویاما نظریه های معروف و نیز اعترافات معروفی دارد که در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است که شما در این جا بخشی از اعترافات او را از گفته ها و نوشته هایش می خوانید.
شیعه به روایت فوکویاما
در سال 1986 یعنی در اوج پیروزی های رزمندگان اسلام در جبهه مقاومت علیه استکبار جهانی، فرانسیس فوکویاما در کنفرانسی در اورشلیم تحت عنوان "بازشناسی هویت شیعه" که توسط صهیونیستها برگزار شد، گفت شیعه پرنده ایست که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست، پرنده ای که دو بال دارد، یک بال سبز و یک بال سرخ، بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالتخواهی است چون شیعه در انتظار عدالت به سر می برد، امیدوار است و انسان امیدوار هم شکست ناپذیر است. او همچنین گفت: نمی توانید انسانی را تسخیر کنید که مدعی است کسی خواهد آمد که در اوج ظلم و جور، دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد. شیعه با این دو بال (بال سبز مهدوی و بال سرخ حسینی)، افق پروازش خیلی بالاست و تیرهای زهرآگین سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و ... به آن نمی رسد. از نظر فوکویاما شیعه بعد سومی هم دارد که بسیار مهم است. این پرنده، زرهی به نام ولایت پذیری بر تن دارد ، در بین کلیه مذاهب اسلامی، شیعه تنها مذهبی است که نگاهش به ولایت فقهی است. یعنی فقیه می تواند ولایت داشته باشد.
75- ساموئل هانتینگتون (Samuel P.Huntington 18 آوریل 1927-24 دسامبر 2008)، متخصص علوم سیاسی شهیر آمریکایی بود. وی به خاطر نظریه برخورد تمدن ها و پیش بینی کشمکش جهان غرب با جهان اسلام شهرت جهانی پیدا کرده بود. ساموئل هانتینگتون، دانش آموخته و به مدت 58 سال، استاد دانشگاه هاروارد بود. آینده ای که وی پیش بینی می کند، آینده است توأم با تباهی، به نظر او در قرن بیست و یکم میان مسلمانان و مسیحیان جنگ های مذهبی خونین درخواهد گرفت. بسیاری از طرفداران این نظریه یازدهم سپتامبر و اشغال نظامی عراق را درآمدی بر جنگ های مذهبی آتی در نظر می گیرند و این دو واقعه را نشانه هایی از درستی نظریه هانتینگتون می پندارند.
هانتینگتون در رساله اش یادآور می شود که در غرب یک پلورالیسم مسیحی حکمفرماست و مذهب و سیاست از هم منفک هستند. جدایی مذهب از سیاست دستاورد نبردهایی خونین است که با نهضت رفرماسیون آغاز شد و سرانجام به شکست تئوکراسی مسیحی و جدایی سیاست از مذهب انجامید. از آن پس کاتولیسیسم و پروتستانتیسم ناگزیر بودند که بیاموزند بدون دخالت در امور سیاسی به حیات خود ادامه دهند، با این هدف که در کنار سیاست قرار گیرند و به آن مشروعیت دهند. به یک معنا رهایی مذهب از سیاست به رهایی سیاست از مذهب انجامید.
نهضت های ضد استعماری و استقلال طلبانه در نیمه دوم قرن بیستم همراه با مهاجرت نیروی کار سبب شد که در جوامع غربی ساختار مذهبی دگرگون شد. در متن پلورالیسم مسیحی ناگهان از بیرون اسلام در این ساختار اجتماعی جای گرفت. با پشتوانه سیادت مسلمانان بر اسپانیا و سیادت عثمانی بر کشورهای بالکان، اسلام هم مانند یهودیت یکی از مهمترین مؤلفه های فرهنگی در جهان غرب بود. به نظر این نظریه پرداز اسلام در جوامع غربی به سه شکل حضور دارد: اسلام هندی در انگلستان، اسلام آفریقایی در فرانسه و اسلام ترک در آلمان. از این نظر اسلام هم مانند مسیحیت اشکال گوناگون دارد. البته از منظر مسیحی و از منظر جامعه سکولار تنوع اسلام و قرائت های گوناگون از آن می تواند منشأ نزاع ها و درگیری های مذهبی باشد. خطر درگیری هنگامی افزایش می یابد که بنیاد مذهبی، نیروهای مذهبی را تقویت کند. بنیادگرایی البته الزاماً به معنای قرائت اصیل از مذهب و رجعت به ریشه ها نیست، بلکه بیش از هر چیز هدف آن از میان بردن جدایی سیاست از مذهب و سیاسی کردن مذهب است.
76- در سایت ویکیپدیا و دیگر دانشنامه ها درباره او به تفصیل می توانید مطالبی را ببینید. همچنین ر.ک: رسول نیمروزی، ابر پاییزی، نشر هلال.
77- وی گفته: آسمان در چهل و پنج درجه می سوزد. دو ساختمان بلند دو پرنده بلند پرواز در 581 و دود و آتش در شهر جدید در آن سوی اقیانوس ها پرنده در آتش و ضجه مادری به گوش می رسد، به طور ناگهانی آتش بزرگ و پراکنده شعله ور می شود.
78- بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار، ج52، ص 235. "و یا این که در مغرب زمین آتش جنگ بزرگی را با موادی قابل اشتعال دامن می زند در حالی که با فریاد بلند بانگ می زند وای بر او انتقامجویی و خونخواهی و مانند آن..." (بحارالأنوار، ج53، صص 84-82، به نقل از کورانی، علی، عصر ظهور، صص 214 -213)
79- در روزهایی که این اثر برای چاپ آماده می شد، عمر این مزدور به پایان رسید و خبر آن علاجی شد دیرهنگام و ناموفق برای تحت الشعاع قرار دادن خیزش و بیداری اسلامی خاورمیانه.
80- «... و یخربون خراسان و یصرفون الحلسان، و یهدمون الحصون و یظهرون المصون و یقتطفون الغصون، و یفتحون العراق و یحجمون الشقاق بدم یراق، فعند ذک ترقبوا خروج صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)». (إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب للشیخ علی الیزدی الحائری ج 2، ص 202-209/ الخطب النادرة لأمیرالمؤمنین لعبد الرسول زین الدین ص 140-148 ط 1. مؤسسه البلاغ لبنان-بیروت)
امام علی علیه السّلام زمان ظهور منجی موعود، حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) را ضمن خطبه البیان چنین توصیف می فرماید: پس، در زمانی که این علائم واقع شد مردمانی خروج می کنند که گناه و جنایاتی را مرتکب می شوند (و اگر عبارت «الحرائر» یا «حاء» مهمله باشد یعنی تجاوز به زنان و دوشیزگان می کنند) و مالک می شوند «جزائر» را (جزیره ها را ) و نیرنگ ها به کار می برند و خراسان را خراب می کنند و دگرگون می سازند حلسان را (یا اسم جایی است با جمع «حلس» به معنای اینکه باز می گردانند خانه نشینان را از خانه نشینی) و دژها و مواضع دفاعی مستحکم را ویران می کنند و آشکار می سازند آنچه را که مصون و محفوظ مانده بود و می چینند (و قطع می کنند) شاخه ها را و فتح می کنند عراق را و باز می دارند از شکاف و دو دستگی با (ایجاد ترس) و خونریزی (یعنی هر صدای مخالف را به سرعت در نطفه خفه می کنند یا مراد این است که می مکند و سوء استفاده می کنند از شکاف و ایجاد اختلاف بین گروهها با خونی که ریخته می شود). پس، در آن هنگام انتظار بکشید ظاهر شدن صاحب الزمان را؛ یعنی مراقب باشید و چشم و حواستان را متوجه امام زمان کنید که بزودی ظهور خواهد فرمود.

برچسب‌ها: 

ملک عبدالله پادشاه عربستان

سرزمین «حجاز» (عربستان کنونی) در روایات مربوط به آخرالزمان، آبستن حوادث بسیار مهمی است. از مهم ترین این حوادث می توان به اختلافات داخلی در خاندان پادشاهی حجاز، درگیری های نظامی در این سرزمین، قتل نفس زکیّه در «مسجد الحرام»، خسف یا فرورفتن سپاهیان سفیانی در بیابان «بیداء» و مهم تر از همه، ظهور حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) از شهر «مکّه» اشاره کرد.
بسیاری از نشانه ها و وقایع نام برده شده، مربوط به سال ظهور یا اندکی پس از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است که به همین دلیل بررسی آنها در حال حاضر امکان پذیر نیست؛ اما در این میان، وقایع مربوط به اختلافات خاندان پادشاهی حجاز و مرگ آخرین پادشاه مقتدر این خاندان به نام عبدالله، نشانه ای است که در سال های نزدیک به ظهور اتفاق می افتد و نشانه ی مهمی برای نزدیکی زمان ظهور است.
همان گونه که ذکر شد، در روایات مربوط به آخرالزمان، سخن از اختلاف در پادشاهی حجاز به میان آمده است. نکته ی بسیار جالب و عجیبی که دیده می شود، این است که در عصر حاضر که اکثریت کشورها، حکومت جمهوری را پذیرفته اند و حتی تعدادی از کشورهای عربی، همچون «عراق»، «سوریه»، «مصر»، «الجزایر» و... نیز صاحب حکومت جمهوری شده اند، کماکان کشور «عربستان» توسط حکومت پادشاهی اداره می شود و این نکته از نظر انطباق با روایات، بسیار مهم و قابل توجه است؛ زیرا در روایات مربوط به ظهور، به این نکته به کرات اشاره شده که حکومت «حجاز» در عصر ظهور، در دست خاندان بنی فلان یا آل فلان است. (1)
از آنجا که در روایات، سخن از یک خاندان شده است (آل فلان یا بنی فلان)، می توان دریافت که حکومت حجاز در عصر ظهور، قاعدتاً باید پادشاهی باشد تا افراد مختلفی که همگی به یک خاندان تعلق دارند، در رأس حکومت قرار گیرند؛ زیرا احتمال اینکه در یک حکومت جمهوری، افراد متعددی از یک خاندان بتوانند رئیس جمهور شوند، بسیار بعید است. (توجه کنید که گفتیم چند نفر، نه 2 نفر از یک خاندان؛ زیرا گه گاه دیده شده است که یک پدر و یک پسر توانسته اند رئیس جمهور یک کشور شوند؛ مثل بوش پدر و بوش پسر که به ریاست جمهوری رسیدند، یا در «سوریه» که حافظ اشد و بشار اسد، رئیس جمهور گشته اند، اما در هر صورت تا به حال دیده نشده است که افراد متعددی از یک خاندان رئیس جمهور شوند.»
همان گونه که ذکر شد، در تعدادی از روایات، سخن از بنی فلان یا آل فلان به میان آمده است. به این روایت توجه کنید: از ابوبصیر نقل شده است که گفت:

خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: ابوجعفر (امام باقر (علیه السلام)) می فرمود: قائم آل محمّد (عج الله تعالی فرجه الشریف) دو غیبت دارد که یکی طولانی تر از دیگری است. فرمودند: «آری. این امر تحق نیابد مگر آنکه در خاندان فلان اختلاف به وجود آید و حلقه تنگ شود و سفیانی ظهور کند و بلا سخت گردد و مرگ و کشتار، مردم را فراگیرد و آنان به حرم خدا و پیامبرش پناهنده شوند.» (2)

روایت دیگری را نیز بَزَنطی از حضرت رضا (علیه السلام) روایت می کند که فرمودند:

«از جمله نشانه های فرج، حادثه ای است که بین دو حرم مکه و مدینه رخ دهد.» پرسیدم آن حادثه چیست؟ فرمودند: «تعصّب قبیله ای بین حرم به وجود آید و فلانی از خاندان فلان، رئیس قبیله را به قتل رساند.» (3)

در روایت های ذکر شده، ملاحظه فرمودید که از آخرین خاندان پادشاهی «حجاز»، با عنوان بنی فلان یا آل فلان نام برده شده است.
یکی از دلایلی که ائمه ی اطهار (علیهم السلام) عبارت بنی فلان یا آل فلان را برای آخرین خاندان پادشاهی «عربستان» برگزیده اند و صریحا به نام دقیق این خاندان اشاره نکرده اند، می تواند این مسئله باشد که ذکر نام صریح این خاندان، موجب می شده است تا خاندان های پادشاهی که در عربستان حکومت کرده اند، هیچ کدام نام ذکر شده در روایات را بر خود ننهند؛ زیرا قاعدتاً هیچ خاندانی دوست ندارد که نامش، هم نام آخرین خاندان پادشاهی حجاز باشد که در روایت های ذکر شده از معصومان (علیهم السلام) آمده است؛ زیرا در صورت همنام بودن نام این خاندان ها با آخرین پادشاهی عربستان در روایات، موجب عکس العمل شیعیان می شد.
با این حال، درباره ی آخرین خاندان پادشاهی حجاز، روایات ذکر شده از معصومین (علیهم السلام)، تنها به ذکر عبارت بنی فلان اکتفا نکرده و مختصات دقیق تری از آخرین پادشاه مقتدر عربستان را هم ارائه کرده اند. به طوری که برخی از روایات، نام آخرین پادشاه عربستان را عبدالله عنوان کرده اند. روایت زیر از آن جمله است:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم را برای او تضمین می کنم.»

سپس فرمودند:

«وقتی عبدالله بمیرد، مردم برای حکومت با کسی توافق نکنند و این اختلاف و درگیری به خواست خدا تا ظهور صاحب الامر (عج الله تعالی فرجه الشریف) ادامه یابد. حکومت های چند ساله پایان یافته و تبدیل به حکومت چند ماهه و چند روزه شود.»
راوی می گوید: سؤال کردم: آیا این ماجرا به طول می انجامد؟ فرمودند: «هرگز». (4)

همان گونه که ملاحظه فرمودید، در این روایت از پادشاهی به نام عبدالله نام می برد که مرگ او در ایام نزدیک به ظهور اتفاق می افتد. نکته ی مهم اینکه، اولین عبارت این روایت، حالت شرطی داشته و مرگ عبدالله را پیش زمینه ی ظهور حضرت قائم (عج الله تعالی فرجه الشریف) معرفی می کند:

«... هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم (عج الله تعالی فرجه الشریف) را برای او تضمین می کنم...»

همچنین ادامه ی روایت بیان می دارد که بعد از مرگ عبدالله، اختلافات زیادی بر سر به دست گیری قدرت پدید می آید و این مسئله تا ظهور حضرت قائم (عج الله تعالی فرجه الشریف) ادامه می یابد. با توجه به این مطالب، به وضوح می توان دریافت که عبدالله حاکم «حجاز» است و مرگ او منجر به اختلافات داخلی در حکومت حجاز شده و ضعف و اختلافات داخلی در حکومت فاسد حجاز، زمینه را برای ظهور حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) و به دست گیری حکومت حجاز توسط ایشان و سپس بسط این حکومت به کل دنیا مهیا می نماید.
در عصر حاضر که بنا به نظر بسیاری از علما و محققان، «عصر الظهور» است، تعداد زیادی از نشانه های ظهور به صورت پی در پی محقق شده اند. با توجه به این مسئله، ضرورت دقت در وضعیت سیاسی و نظامی کشورهای منطقه و تطبیق احتمالی (نه قطعی) حوادث منطقه ی «خاورمیانه» و جهان بر روایات مربوط به آخر الزمان، بیش از پیش آشکار می گردد. در این میان، وقایع کشور «عربستان» به دلیل اهمیت شهر «مکه» در مسئله ی ظهور حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) و تحرّکات وهّابی ها در قرن اخیر، از اهمیت بسیاری برخوردار است.
نکته ی عجیب تر اینکه، حوادث سال های اخیر عربستان و به حکومت رسیدن پادشاه جدید این کشور، لزوم توجه ویژه به روایات آخرالزمانی درباره ی وضعیت «عربستان» را دو چندان می نماید.
ملک عبدالله بن عبدالعزیز در سال 1924 م. به دنیا آمد. پدر او ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود و مادرش فهده بنت عاصی نام داشتند. ملک عبدالله پنجمین پسر ملک عبدالعزیز بود که مطابق قانون اساسی «عربستان» پس از برادر ناتنی اش ملک فهد و هنگامی که 81 سال از عمرش می گذشت، بر سمند پادشاهی عربستان تکیه زد. از سال 2005 م. تاکنون، ملک عبدالله پادشاه عربستان است.
این مسئله که بعد از قرن ها، شخصی به اسم عبدالله، حکومت و سلطنت را در «حجاز» بر عهده گرفته است، از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا همان گونه که ذکر کردیم، آخرین پادشاه مقتدر حجاز قبل از ظهور حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) نیز عبدالله نام دارد. بنابراین احتمال دارد ملک عبدالله فعلی، همان عبدالله ذکر شده در روایات باشد. (البته فقط احتمال دارد؛ زیرا ممکن است در سال های آینده، افراد دیگری با نام عبدالله هم بر مسند قدرت در عربستان تکیه بزنند).
در روایات از اختلاف و کشمکش در آخرین خاندان پادشاهی حجاز در زمان نزدیک به ظهور سخن به میان آمده است. عجیب اینکه خاندان پادشاهی آل سعود نیز کم کم می رود تا شرایط ذکر شده در روایات را تجربه کند و دچار اختلافاتی در رأس حکومت شود. گرچه ملک عبدالله به دلیل به دست گیری عملی قدرت از سال 1996 م. تاکنون، توانسته است حکومت عربستان را با اقتدار حفظ نماید؛ اما وضعیت خاندان آل سعود بسیار شکننده است و بنابر نظر اکثر کارشناس مسائل سیاسی، در آینده ای نزدیک، خاندان آل سعود دچار بحران جدی در به دست گرفتن قدرت خواهد شد.
یکی از معضلات بزرگی که خاندان آل سعود در طیّ دهه های اخیر با آن روبه رو بوده است، این است که مطابق قانون اساسی کشور عربستان، تنها پسران ملک عبدالعزیز، حق دارند پادشاهی عربستان را به دست گیرند و بعد از مرگ یکی از پسران او، پسر دیگر عبدالعزیز باید پادشاهی «عربستان» را در دست گیرد. با توجه به اینکه پسران عبدالعزیز همگی مسن هستند، احتمال اینکه در طی مدت کوتاهی یکی پس از دیگری فوت نمایند و تمام پسران عبدالعزیز از بین بروند، زیاد است.
این مسئله حتّی در مورد انتخاب ملک عبدالله نیز مشکلاتی ایجاد کرده بود که در نهایت حل شد؛ اما این نگرانی را در بین مسئولان «عربستان» ایجاد کرد که پادشاه آینده نیز ممکن است به مشکل ملک عبدالله گرفتار شود.
جریان این مشکل از این قرار است که تمامی پسران عبدالعزیز که واجد شرایط پادشاهی هستند، حداقل 70 سال سن دارند و فاصله ی سنی این پسران نیز از یکدیگر بسیار کم است. برای مثال ملک عبدالله که بعد از برادرش ملک فهد به حکومت عربستان رسید، بنا به قولی تنها چند ماه و بنا به قول دیگری سه سال از فهد کوچک تر بود و فاصله ی سنی عبدالله با برادر کوچک ترش شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز نیز بسیار کم است. بنابراین این اختلافات سنی کم، خود از یک سو موجب اختلافات شدید بین ملک عبدالله و شاهزاده سلطان بر سر جانشینی ملک فهد شده بود؛ اما به هر حال به دلیل اینکه ملک عبدالله عملاً قدرت را از سال 1996 م. در دست داشت، مشکل چندانی در بحث جانشینی فهد، پیش نیامد؛ اما با توجه به اینکه ولیعهد کنونی عربستان؛ یعنی شاهزاده سلطان نیز در حدود 85 سال سن دارد و وضعیت سلامتی اش نیز نامناسب است، احتمال اینکه در طی سال های آینده فوت نماید، زیاد است. بقیه ی پسران عبدالعزیز نیز همگی مسن هستند و به احتمال زیاد تعداد زیادی از آنان در عرض چند سال آینده فوت خواهند کرد. بنابراین به زودی باید شاهد انتقال قدرت از پسران ملک عبدالعزیز به نوادگان عبدالعزیز باشیم که این مسئله نیز خود به زودی بحران ها واقعی و منازعات و اختلافات داخلی شدیدی را در خاندان آل سعود پدید خواهد آورد.
این مسئله حتی از چشم خبرنگار روزنامه ی مشهور «فیگارو» نیز دور نمانده و این خبرنگار در مقاله ای با عنوان «عربستان: آبستن اختلافات داخلی آل سعود» به آن اشاره کرده است. بدین ترتیب هیچ بعید نیست که پس از مرگ ملک عبدالله که در سنین کهولت و پیری به سر می برد، عربستان صحنه ی کشمکش و درگیری خاندان آل سعود شود. این مسئله با روایات اسلامی که درباره ی آخرین خاندان پادشاهی «حجاز» قبل از ظهور حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) بیان شده اند، مطابقت زیادی دارد؛ زیرا در یکی از روایات آمده است:

«... وقتی عبدالله بمیرد، مردم برای حکومت باکسی توافق نکنند و این اختلاف و درگیری به خواست خدا تا ظهور صاحب الامر (عج الله تعالی فرجه الشریف) ادامه یابد. حکومت های چند ساله پایان یافته و تبدیل به حکومت های چند ماهه و چند روزه شود...» (5)

بدین ترتیب همان گونه که بیان شد، به نظر می رسد که وضعیت خاندان پادشاهی آل سعود در «عربستان»، شباهت بسیار زیادی با آخرین خاندان پادشاهی «حجاز» در روایات مربوط به آخرالزمان دارد. گرچه این تطبیق قطعی و صددرصد نیست؛ اما توجه به آن و پی ریزی مناسبات سیاسی و نظامی شیعیان با عربستان بر پایه ی آن، خالی از اهمیت نیست. بدین صورت که با توجه به شباهت های یاد شده، شیعیان باید وضعیت داخلی خاندان پادشاهی عربستان را به دقت زیر نظر گیرند تا اختلاف ها و جنگ های داخلی این کشور در سال های آینده، گریبان گیر آنها نشود. از سوی دیگر، با مشاهده ی اختلافات داخلی در خاندان پادشاهی عربستان، باید بیش از پیش احتمال نزدیکی ظهور حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) را داد و مطابق این احتمال، آمادگی ها را در جهت استقبال از آن حضرت و دوری از فتنه های آخرالزمان، افزایش داد.
البته لازم به ذکر است که واقعاً ممکن است ملک عبدالله، پادشاه کنونی عربستان و خاندان آل سعود (خاندان پادشاهی عربستان)، آخرین پادشاه و آخرین خاندان پادشاهی حجاز نباشند و در آینده نیز پادشاهان دیگری در عربستان حکم برانند؛ اما به هر حال نمی توان شباهت ملک عبدالله و خاندان آل سعود را با روایت های ذکر شده درباره ی آخرین خاندان پادشاهی حجاز، نادیده گرفت. بنابراین بهتر است که توجه ویژه ای به وضعیت عربستان سعودی در عصر حاضر داشته باشیم.
البته توجه ما به این مسئله، به معنای دخالت در امور داخلی عربستان نیست؛ بلکه تنها گوش به زنگ بودن و آمادگی در برابر فتنه های آخرالزمان مدّ نظر ما است. در روایات نیز تمام اتفاقات مربوط به اختلافات داخلی منطقه ی «حجاز» در زمان نزدیک به ظهور، تنها گریبان گیر خاندان پادشاهی حجاز و ستمگران این سرزمین خواهد شد و شیعیان و سایر مسلمانان آزاده ی این خطه، تحت تأثیر این فتنه ها قرار نخواهند گرفت. بلکه اینان در کمال سلامت و آمادگی، مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه الشریف) را در حرکت جهانی شان یاری می نمایند. درباره ی اینکه اختلافات داخلی بر سر قدرت در «عربستان»، تنها گریبان گیر ظالمان این سرزمین می شود، روایتی از امیرمؤمنان، حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است. ایشان می فرمایند:

«برای قیام قائم نشانه ها و علامت هایی است: نخست محاصره ی کوفه به وسیله ی کمین و خندق و به اهتزاز در آمدن درفش ها پیرامون مسجد بزرگتر. در این پیکار، قاتل و مقتول هر دو در آتش دوزخند...» (6)

طبق نظر علما از جمله حجت الاسلام کورانی، مراد از مسجد بزرگ تر «مسجد الحرام» است، نه «مسجد کوفه» و درفش های مخالف در «مکه» و حجاز با یکدیگر درگیر می شود و پرچم حقی میان آنها وجود ندارد. (7)
از روایت بالا می توان دریافت که فتنه های پیش آمده در حجاز بر سر به دست گیری قدرت، تنها در میان ستمکاران و گروه های اهل باطل پدید خواهد آمد. با توجه به نفوذ وهابیت در شبه جزیره ی عربستان طی قرون اخیر مفهوم روایت یاد شده، بهتر قابل درک است؛ زیرا با توجه به باطل بودن فرقه ی وهابیت و نفوذ فراوان این فرقه در بین مردم عربستان، می توان دریافت که احتمالاً مقصود امیرمؤمنان (علیه السلام) از درگیری های حجاز، درگیری بین بزرگان آل سعود و طرفدارانشان است (که عمدتاً وهابی هستند). با توجه به فرمایش معصومان (علیه السلام) از جمله روایت فوق از امیرمؤمنان (علیه السلام) می توان دریافت که به امید خدا شیعیان و سایر برادران اهل تسنن آزاده ی عربستان که گرفتار فتنه ی وهابیت نشده اند، در این فتنه ی بزرگ نیز آسیبی نخواهند دید.
روایتی را از یک کتاب عربی به نام «مائتان و خمسون علامه حتی ظهور الامام المهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف)» (8) بیان می کنیم که در صورت صحت آن، اطلاعات بسیار ارزشمندی را درباره ی وضعیت «عربستان» در نزدیکی زمان ظهور به دست می دهد. (9) در صفحه ی 122 این کتاب، حدیثی از حضرت محمد (ص) بیان شده است که به قرار زیر است: (10)

«عن مسند احمد عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم: یحکم الحجاز رجل اسمه علی اسم حیوان، إذا رأیته حسبته فی عینه الحول من البعید و اذا اقتربت منه لا تری فی عینیه شیئاً، یخلفه أخ له إسمه عبدالله، ویل لشعیتنا منع؛ اعادها ثلاثاً: بشرونی بموته ابشرکم بظهور الحجه، بشرونی بموته ابشرکم بظهور الحجه، بشرونی بموته ابشرکم بظهور الحجه؛ (11)

از مسند احمد از پیامبر (ص) نقل شده است: «مردی در حجاز حکومت خواهد کرد که اسمش چون اسم حیوان است؛ هنگامی که او را از دور بینی، تصور می کنی که در چشمش انحراف وجود دارد و هنگامی که به او نزدیک می شوی، در چشمش چیزی نمی بینی؛ بعد از او برادرش که نامش عبدالله است، خلافت می نماید؛ وای بر شیعه ی ما از او... سپس سه مرتبه تکرار کردند: خبر مرگش را به من بشارت دهید تا من ظهور حجت را به شما بشارت دهم.»
شایان ذکر است که در کتاب یاد شده درباره ی این حدیث گفته شده: «هذا الخبر نقله إلیَّ أحد الفضلاء المطلعین؛ این خبر را یکی از انسان های فاضل و مطّلع برایم نقل کرده است.»
در صورتی که حدیث ذکر شده، حدیثی معتبر باشد و دقیقاً به همین شکل که بیان شد، در منبع اصلی اش نیز به همین ترتیب ذکر شده باشد، اطلاعات ارزشمندی را می توان از دل این روایت استخراج کرد. به طور مثال روایت ذکر می کند که در «حجاز شخصی که نامش همچون نام حیوان است، حکومت را به دست می گیرد؛ نکته ی عجیب اینکه پادشاه سابق «عربستان»؛ یعنی ملک فهد که تا قبل از سال 1382 ه‍.ش. یا سال 2005 م. سلطنت عربستان را به عهده داشت، انطابق بسیار زیادی با این بخش از روایت دارد؛ چرا که کلمه ی فهد در فرهنگ لغت عربی، به معنای یوزپلنگ است. (12)
عجیب تر اینکه روایت فرمودند: بعد از پادشاهی که نامش همچون حیوان است، برادرش عبدالله به پادشاهی می رسد. در عربستان کنونی نیز ملک عبدالله که برادر ملک فهد (فهد: یوزپلنگ) است، سلطنت را از سال 2005 م. و به دنبال فوت ملک فهد به عهده گرفته است. روایت ذکر شده در ادامه باین می دارد: «ویل لشیعتنا منه؛ وای بر شیعه ی ما از او». اما آیا ملک عبدالله سزاوار چنین توصیفی است؟
اگرچه در ماه های اول سلطنت ملک عبدالله بیان می شد که وی شخص معتدل و میانه رویی است و با ملک فهد که در زمان او حجاج شیعه در روز برائت از مشرکان به خاک و خون کشیده شدد، تفاوت دارد؛ اما گذشت زمان ثابت کرد که نه تنها خطر او برای شیعیان و سایر مسلمانان آزاده از ملک فهد کمتر نیست؛ بلکه ملک عبدالله به مراتب خطرناک تر بوده است.
با آنکه ملک عبدالله در طیّ سال های حکومتش تلاش نمود تا در ظاهر و در جریان مناسبات سیاسی با کشورهای منطقه، خود را فردی صلح طلب معرفی نماید؛ اما شواهد امر دقیقاً خلاف این نکته را ثابت کرده است؛ به طوری که از زمان آغاز رسمی سلطنت ملک عبدالله، حملات گروه های تکفیری تحت حمایت «عربستان» به شیعیان «عراق»، افزایش یافت و حتی هتک حرمت این گروه های تکفیری به «عتبات عالیات» و حرم ائمه (علیه السلام) در «عراق» بیشتر شد. از زمان آغاز سلطنت ملک عبدالله، مفتیان وهابی «عربستان» که تحت حمایت کامل خاندان آل سعود بوده و هستند، فتواهای بی شرمانه ای صادر نمودند که این فتواها به دست گروه های تکفیری عراقی تحت حمایت دولت عربستان سعودی اجرا و منجر به کشتارهای هر روزه ی شیعیان عراقی و انهدام زیارتگاه های معصومان (علیهم السلام) شد. علاوه بر این ملک عبدالله ارتباط بسیار قوی با «آمریکا» و اسرائیل برقرار نموده و بدین ترتیب به مسلمانان خیانت کرده است. این ارتباط تا بدانجا بوده که سران سعودی در زمان سلطنت ملک عبدالله، با جرج بوش رقص شمشیر و می گساری نمودند.
همچنین فارهای زیادی بر حجاج ایرانی به حدی بوده است که برخی از علما از جمله آیت الله مکارم شیرازی، بحث احتمال تحریم حج عمره را مطرح نمودند.
یکی از آخرین شاهکارهای ملک عبدالله در خیانت به شیعیان، دست داشتن دستگاه های اطلاعاتی عربستان سعودی به همراه دستگاه اطلاعاتی کشور خائن «اردن» در ترور شهید حاج عماد مُغْنیه بود که این مسئله خود یکی از ننگین ترین جنایات ملک عبدالله است.
جنایات دیگر این رژیم در سال های 1387 و 1388 ه‍.ش. در شهر مقدس «مدینه» به دست دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی عربستان و نیز نیروهای افراطی وهابی موسوم به نیروهای امر به معروف و نهی از منکر وابسته به دولت عربستان انجام شد و در طی آنها تعداد زیادی از شیعیان به شهادت رسیدند و تعداد دیگری نیز زخمی شدند. با توجه به مسائل گفته شده، به راحتی می توان دریافت که عبارت «ویل لشیعتنا منه» در روایت ذکر شده، کاملاً برازنده ی ملک عبدالله است.

پی نوشت ها :

1. عصر ظهور، مترجم: مهدی حقّی، صص 219، 220 و 221.
2. بحارالأنوار، ج 52، ص 157؛ عصر ظهور، صص 268.
3. بحارالأنوار، ج 52، ص 210؛ عصر ظهور، صص 267 و 268.
4. بحارالأنوار، ج 52، ص 210؛ عصر ظهور، ص 266.
5. بحارالأنوار، ج 52، ص 210؛ عصر ظهور، ص 266.
6. بحارالأنوار، ج 52، ص 273؛ عصر ظهور، ص 268.
7. عصر ظهور، ص 268.
8. حسنی طباطبایی، سید محمّدعلی، مائتان و خمسون علامه حتّی ظهور الامام المهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) «دویست و پنجاه علامت تا زمان ظهور امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف)».
9. http://www.noaim.net/vb/showthread.php?t=19569
http://www.aljnan.net/forum/showthread.php?t=964
http://www.waffaa.net/vb/showthread.php?t=5623
http://www.sharq1.com/vb/showthread.php?p=38668
مائتان و خمسون علامه حتّی ظهور الامام المهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف)، ص 122.
10. همان، ص 122.
11. همان.
12. انطون الیاس، فرهنگ نوین عربی - فارسی، مترجم: سید مصطفی طباطبایی، ص 515.
http://ar.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%AF

برچسب‌ها: 

1. حتمي بودن ظهور و قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
اولين مسأله‌اي که بين شيعه و اهل سنّت مورد اتفاق است، حتمي بودن ظهور و قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. اين موضوع يکي از مسلمات اعتقادي اين دو گروه است؛ به گونه‌اي که ده¬ها و بلکه صدها روايت در اين زمينه، در منابع روايي آنها وجود دارد.
2. نسب حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
يكي از مواردي كه بين شيعه و سنّي تا حدودي اتفاق نظر وجود دارد، تبار حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. شيعه اين نسب را تا پدر بزرگوار حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به روشني تمام، مشخص و معرفي کرده است، امّا اهل سنّت در موارد معيّني، بدان اشاره كرده2 كه از اين قرار است:
2ـ1. حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از اهل بيت و فرزندان رسول خدا
ابن ماجه در سنن خود نقل كرده كه پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «الْمَهْدِي مِنَّا أَهْلَ الْبَيتِ يصْلِحُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي لَيلَةٍ »؛3 «مهدي از ما اهل بيت است وخداوند يك شبه امر او را به¬سامان مي¬آورد».
رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «يخرج رجل من أهل بيتي عِنْدَ انْقِطَاعٍ مِنَ الزَّمَانِ وَ ظُهُورٍ مِنَ الْفِتَن يكُونُ عَطَاؤُهُ حثياً»؛4 « هنگام پايان زمان وآشكار شدن فتنه‏ها، مردي از اهل بيت من خروج خواهد کرد که بخشش‏ او بسياراست».
صنعاني در المصنف از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) آورده است: «... فَيبْعَثُ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ عِتْرَتِي من أَهْلِ بَيتِي‏ ...»؛5 «...پس خداوند مردي از عترت و اهل بيت مرا بر انگيزد ...».6
2ـ2. حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از نسل حضرت علي(عليه السلام)
از ديگر موارد اتفاق روايات بين شيعه و سنّي، اين است که آن حضرت از نسل امام علي(عليه السلام) است. سيوطي در عَرف الوردي نقل كرده كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم)، دست علي(عليه السلام) را گرفت و فرمود: «سيخرج من صلب هذا فتي يمْلأ الأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً»؛7 «از نسل اين شخص، به زودي جواني خروج خواهد كرد كه زمين را پر از عدل و داد مي‏كند...».
جويني شافعي در فرائد السمطين از ابن عباس نقل كرده كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «إِنَّ عَلِي بْنَ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) إِمَامُ أُمَّتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيهَا بَعْدِي وَ مِنْ وُلْدِهِ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الَّذِي يملا الله به الارض عدلا و قسطا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً...»؛8 «همانا علي بن ابي‏طالب امام امت من و جانشين من بر آنان بعد از من است. از فرزندان او، قائم منتظر است كه خداوند به وسيله او زمين را پر از عدل و داد مي‏كند؛ آن گونه كه پر از ستم و بيداد شده باشد...».
شيخ صدوق(ره) از حضرت باقر(عليه السلام) چنين آورده است: «اميرمؤمنان علی(عليه السلام) هنگام بازگشت از نهروان در كوفه خطبه مي‏خواند، در اين ميان خبر رسيد كه معاويه از او بدگويي مي‏كند و بر او نفرين مي‏فرستد و يارانش را مي‏كشد، حضرت بلند شد و خطبه‏اي خواند تا بدان جا كه فرمود: از فرزندان من است مهدي اين امت».9
2ـ3. حضرت مهدي از نسل فاطمه(عليها السلام)
در روايات فراواني از اهل سنّت، به اين مطلب تصريح شده كه حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از فرزندان فاطمه(عليها السلام) است: ابن ماجه از ام سلمه نقل كرده كه وي از رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) چنين شنيد: «الْمَهْدِي مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ»؛10 «مهدي از فرزندان فاطمه است».11
شيخ طوسي نيز از امام باقر(عليه السلام) نقل کرده است: «مهدي مردي از فرزندان فاطمه(عليها السلام) است».12
3. ويژگي‏هاي جسماني حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
در بارة ويژگي‏هاي جسماني حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) هنگام ظهور، روايات فراواني در کتاب¬هاي شيعه و اهل سنّت آمده است. بعضي از اين ويژگي¬ها بدين قرار است:
3ـ1. قدرتمند بودن آن حضرت هنگام ظهور
در رواياتي تأکيد شده که حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) هنگام ظهور داراي بدني بسيار قدرتمند است.13
3ـ2. چهره نوراني
جويني از رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) روايت كرده است: «الْمَهْدِي مِنْ وُلْدِي ... كَأَنَّ وَجْهَهُ كَوْكَبٌ دُرِّي...»؛14 «مهدي از فرزندان من است ... چهره‏اش همانند ستاره‏اي درخشان است».
3ـ3. پيشاني بلند و بيني كشيده
حضرت مهدی(عجل الله تعالي فرجه الشريف) با پيشاني بلند و بيني كشيده، توصيف شده و اين تعبير فراوان در احاديث اسلامي آمده است. صنعاني از رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) نقل كرده است: «ان المهدی اقني اجلی»؛15 «مهدي بيني كشيده (با انحناي وسط) و بلند پيشاني است».
اين مضمون در كتاب‏هاي اهل سنّت، مورد اشاره قرار گرفته است. از حضرت علي(عليه السلام) نقل شده كه به امام حسين(عليه السلام) نگاه کرد و فرمود: «خداوند از نسل اين، كسي را به وجود خواهد آورد كه هم نام پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) باشد... او مردي است پيشاني بلند و كشيده بيني...».16
3ـ4. خال بر گونه
شيخ صدوق(ره) نقل كرده است: «بر گونه راست آن حضرت خالي است...».17 در منابع اهل سنّت نيز بدان اشاره شده است. رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «... بر گونه راست مهدي، خالي مشكي وجود دارد...».18
3ـ5. ظهور در سن چهل سالگي19
پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «... مهدي از فرزندان من است، در سن چهل سالگي بر انگيخته خواهد شد...».20
قطب راوندي نيز نقل کرده است: «نشانة قائم ما هنگام خروج اين است كه از لحاظ سن، كهنسال؛ ولي از نظر چهره، جوان است. تماشاگر وي گمان مي‏برد كه او چهل ساله يا نزديك به آن است... ».21 در برخي از روايات نيز بدون اشاره به سن حضرت هنگام ظهور، تنها به جوان بودن ايشان اشاره شده است.22
4. هم نام بودن حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) با پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم)
اهل سنّت و شيعه اتفاق نظر دارند كه حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) هم نام رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) است.23 حتي در رواياتي تصريح به نام آن حضرت شده؛ چنان که ابن مسعود از پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم) نقل کرده است: «اسم المهدي محمد».24
5. زمينه‏هاي ظهور
بعضی از تحولات اجتماعي پيش از ظهور، هم در منابع شيعه و هم در منابع اهل سنّت مورد اشاره قرار گرفته است:
5ـ1. نا اميدي كامل مردم
داود ابن¬كثير الرقي مي‏گويد: به حضرت صادق(عليه السلام) عرض كردم: اين موضوع (ظهور) براي ما طولاني شد تا بدان جا كه سينه‏هاي ما تنگ شده است... حضرت(عليه السلام) فرمود: «هنگامي كه نااميدي از فرج ما بيش از همه چيز شد... منادي از آسمان به اسم قائم ندا خواهد داد...»25
پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) به حضرت علي(عليه السلام) فرمود: «اي علي! ظهور مهدي هنگامي خواهد بود كه شهرها دگرگون شده، بندگان خدا ضعيف و از فرج و ظهور مهدي مأيوس گردند؛ در اين هنگام مهدي قائم از فرزندان من ظاهر گردد».26
5ـ2. فراگير شدن ستم
رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) در اين باره فرموده است: «لَوْ لَمْ يبْقَ مِنَ الدُّنْيا إِلَّا يوْمٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيوْمَ حَتَّي يبْعَثَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيتِي يمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً...»؛27 «اگر از دنيا بيش از يك روز باقي نماند، خداوند آن روز را چنان طولاني خواهد كرد تا اينكه مردي از اهل بيتم بر انگيخته شود و زمين را آکنده از عدل و قسط کند؛ آن گونه که پر از ظلم و جور شده باشد».
6. نشانه‏هاي ظهور
در منابع روايي شيعه از پاره‌اي از حوادث آينده با عنوان نشانه‌هاي ظهور ياد شده است. اين نشانه¬ها به دو دسته حتمي و غيرحتمي تقسيم شده و بعضی از آنها در منابع اهل سنّت مورد اشاره قرار گرفته است:
6ـ1. نداي آسماني
رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «در ماه محرم بانگي از آسمان برآيد، بدين مضمون كه: برگزيدة خداوند فلان (مهدی) است؛ پس سخنش را بشنويد و از او پيروي كنيد».28
امام علي‏بن ابي‏طالب(عليه السلام) نيز فرمود: «هنگامي كه بانگ برآورنده از آسمان، بانگي برآورد كه حق در آل محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) است؛ در اين هنگام مهدي ظهور خواهد كرد... ».29
امام صادق(عليه السلام) فرمود: « النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُوم‏...»؛30 «ندا ]ي آسماني[ از نشانه‏هاي حتمي است».
6ـ2. سفياني
يكي ديگر از نشانه‏هاي ظهور مهدي موعود، قيام شخصي با عنوان سفياني است. در احاديث شيعه در روايات فراواني بر حتمي بودن آن تاكيد شده است.31 در برخي از احاديث اهل سنّت نيز با صراحت از آن به عنوان يکي از نشانه‌هاي خروج مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ياد شده است.32
گفتنی است روايات شيعه دراين¬باره، به حدي است كه برخي براي آن ادعاي تواتر كرده‏اند.33
6ـ3. خسف در بيداء
واژه «خَسف»، به معناي فرو رفتن و پنهان شدن است و «بيداء» نام سرزميني بين مكه و مدينه است.
منظور از اين نشانه اين است كه سفياني با لشكري عظيم، به قصد جنگ با حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) عازم مكه مي‏شود. آنان در بين مكه و مدينه و در محلي معروف به «بيداء»، به گونه‏اي معجزه‏آسا در زمين فرو مي‏روند.
رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) در اين باره فرمود: «... فَيبْعَثُ إِلَيهِ جَيشٌ من الشام حَتَّي إِذَا كَانُوا بِالْبَيدَاءِ خُسِفَ بِهِمْ...»؛34 «گروهي از شام به سوي او برانگيخته مي‏شوند؛ چون به منطقه بيداء مي‌رسند، به زمين فرو برده مي¬شوند».35
6ـ4. قتل نفس زکيه
يکي از نشانه¬هايي که از آن به عنوان نشانه حتمي ياد شده و در برخي از منابع اهل سنّت نيز بدان اشاره گشته است؛ کشته شدن انساني پاک و بي گناه در آستانه قيام حضرت مهدي(عليه السلام) بين رکن و مقام است.36
7. امور مربوط به ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
7ـ1. اصلاح امر ظهور مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در يک شب
از رواياتي استفاده مي¬شود که امر ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، در يک شب اصلاح و مهيّا
مي¬گردد. اين مطلب نيز از اموري است که هم شيعه و هم اهل سنّت بدان اشاره کرده¬اند.37
7ـ2. محل ظهور
درباره نقطه آغاز ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و پيوستن ياران خاص به او، احاديث فراواني ذكر شده است. وجه اشتراك اين روايات، اين است كه ظهور آن حضرت از مكه38 و ـ بر اساس روايات فراواني ـ از كنار كعبه آغاز خواهد شد.
رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «دسته‏هايي از عراق و بزرگاني از شام، به سوي مهدي مي‏آيند و با او ميان ركن و مقام بيعت مي‏كنند...»39 و نيز فرمود: «... با مهدي بين ركن و مقام بيعت مي‏شود».40
البته روايات فراواني به بيعت آن حضرت با يارانش در ميان رکن و مقام اشاره کرده است.41
7ـ3. بيعت با حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
يکي از موضوعاتي که در منابع شيعي و سنّي مورد توجه قرار گرفته، بيعت ياران حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) با ايشان در طليعه ظهور است.42 همچنين در بارة محل بيعت با حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) روايات مشترکي نقل شده است.43
7ـ4. نزول فرشتگان براي ياري حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
از جمله موضوعات مشترک، بين شيعه و سني، نزول فرشتگان براي ياري حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) هنگام ظهور است.44
7ـ5. نزول عيسي(عليه السلام) و اقتدا به حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
يکي از حوادث بسيار مهم در عصر ظهور بازگشت حضرت عيسي(عليه السلام) است. اين رخداد در روايات بسياري مورد اشاره قرار گرفته است.
رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «يلتفت المهدي و قد نزل عيسي بن مريم كانما يقطر من شعره الماء، فيقول المهدي: تقدم، وَصلِّ بالناس فيقول عيسي بن مريم: انما اقيمت الصَّلاة لك فيصلي عيسي خلف رجل من ولدي...»؛45 «مهدي می‌بيند كه عيسي فرود آمده و گويا آب از موهايش مي‏چكد. پس به او می‌گويد: جلو برو و به نماز بايست؛ عيسي پاسخ مي‏دهد: نماز براي تو، به پا شده و آن گاه پشت سر مهدي به نماز مي‏ايستد...».
همچنين فرموده است: «... جبرئيل نزد من آمد و گفت:‌اي محمد! خداوند متعال از بني‏هاشم هفت چيز را برگزيد... و از شما است قائمي كه عيسي بن مريم پشت سر وي به نماز مي‏ايستد...»46.
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «... وَ ينْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عِيسَی ابْنُ مَرْيمَ فَيصَلِّي خَلْفَهُ ...»؛47
«... و روح الله عيسي بن مريم فرود آمده، پشت سر او به نماز خواهد ايستاد...».
8. ويژگي‏هاي حكومت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
8ـ1. عدالت گستري
بر اساس روايات فراواني عدل و قسط از مهم‌ترين اهداف قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. اين مهم علاوه بر روايات شيعه، در انبوه روايات اهل سنّت نيز مورد اشاره قرار گرفته است.48
8ـ2. رفاه و آسايش عمومي
از ديگر ويژگي‌هاي حکومت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) رفاه عمومي است. اين ويژگي نيز در روايات شيعه و سنّي ذکر شده است49. رسول اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «يكون في امتي المهدي... تعيش امتي في زمانه عيشاً لم تعشه قبل ذلك»50؛ «مهدي در امت من خواهد بود... مردم در زمان او چنان زندگي خواهند کرد که هرگز قبل از آن نکرده بودند».
و نيز فرمود: «يكُونُ فِي أُمَّتِي الْمَهْدِي ... يتَنَعَّمُ فِيهِ أُمَّتِي نِعْمَةً لَمْ يتَنَعَّمُوا مِثْلَهَا قَطُّ»؛51 «مهدي در امت من خواهد بود ... مردم در آن دوره به چنان نعمتي دست يابند كه در هيچ دوره‏اي چنين متنعم نشده باشند».
8ـ3. رضايت همگاني از حکومت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
تمامي مردم پس از ظهور و در دوران حکومت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از حاکميت آن حضرت رضايت کامل خواهند داشت. اين مهم هم در روايات شيعه و هم در روايات اهل سنّت ذکر شده است.52
8ـ4. امنيت همه جانبه و عمومي
از ويژگي‌هاي مهم جامعه عصر ظهور، امنيت فرا گير و همگاني در کل کره زمين است.53 امام باقر(عليه السلام) در اين باره می¬فرمايد: «به خدا سوگند! ]ياران مهدي[ آن اندازه مي‏جنگند، تا خدا به يگانگي پرستيده شود و به او شرك نورزند تا آنجا كه پيرزني سالخورده و ناتوان، از اين سوي جهان به آن سوي جهان رهسپار مي‏شود و كسي متعرض او نمی گردد».54
8ـ5. احساس بي‏ نيازي در مردم
يکي از خصلت¬هاي مردم در عصر ظهور احساس بي نيازي است. پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرموده است: «أُبَشِّرُكُمْ بِالْمَهْدِي ... وَ يمْللاً اللَّهُ قُلُوبَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ غِنًی ...‏»55 ؛ «شما را به مهدي بشارت مي‏دهم... ] به هنگام ظهور او[ خداوند دل‌هاي امت محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) را سرشار از بي‏ نيازي مي‏كند...».56
8ـ6. غلبه اسلام بر ساير اديان
از ديگر موضوعات مشترک بين شيعه و اهل سنّت، غلبه اسلام بر ديگر اديان، در عصر ظهور است.57
8ـ7. جهاني بودن حکومت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
شمار زيادي از احاديث اسلامي بر فراگيري حكومت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) تأكيد کرده است. پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «... يبايع له الناس بين الركن و المقام، يردالله به الدين و يفتح له فتوحاً، فلايبقي علي وجه الارض الا من يقول: لااله الا الله»؛58 «...مردم در ميانه ركن و مقام [با مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ] بيعت مي‏كنند؛ خداوند به واسطه او، دين را برمي‏گرداند و پيروزي‏هايي براي او به وجود مي‏آورد تا بدان جا كه هيچ ‏كس بر زمين باقی نمی ماند، مگر آنكه «لا اله الا الله» را می‌گويد.
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ لا تَبْقَی أَرْضٌ إِلا نُودِي فِيهَا شَهَادَةُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»؛59 «هنگامي قائم قيام نمايد هيچ زميني نخواهد ماند، مگر آنکه در آن نداي شهادتين (اشهد أَنْ لا إِلَهَ إلا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه) سر داده خواهد شد».
پي نوشت ها:
1 . از آنجايي که دسترسي به روايات شيعه براي مهدي پژوهان آسان تر است، تلاش شده تا در اين درس به روايات اهل سنّت بيشتر اشاره شود.
2. اگر چه در درس «نسب حضرت مهدي(عليه السلام)» ، به موارد فراواني اشاره خواهد شد، اما به تناسب در اين درس نيز به پاره¬اي از موارد اشاره مي شود.
3. ابن ماجه، سنن، ج2، ح4085؛ كشف الغمة، ج2، ص477؛ دلائل الامامة، ص247.
4. ابن ابي شيبه، الكتاب المصنف، ح 37639؛ كشف الغمة، ج2، ص483.
5. صنعاني، المصنف، ج11، ح20770؛ طبراني، معجم الكبير، ج10، ح10213.
6. و نيز: ر. ک: مقدسي شافعي، عقد الدرر، ص36.
7. جلال الدين سيوطي، الحاوي للفتاوي، کتاب: العَرف الوردي، ص 74 و ص88 .
8. جويني شافعي، فرائد السمطين، ج 2، 327، ح 589؛ شيخ صدوق (ره) ، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص287، باب 25، ح7.
9. شيخ صدوق(ره)، معاني الاخبار، ص 61.
10. سنن ابن ماجه، ح 4086 ؛ ابی ‏داود، سنن ابي داود، ج4، ح4284؛ نعيم بن حماد، الفتن، ص375؛ حاكم، المستدرك، ج4، ص557.
11. و نيز: ر. ک: کنجي شافعي، البيان في اخبار صاحب الزمان، ص30؛ مقدسي شافعي، عقد الدرر، ص35؛ جلال الدين سيوطي، الحاوي للفتاوي، ص69.
12. محمد بن حسن طوسي(ره) ، كتاب الغيبة، ص 187.
13. البيان في اخبار صاحب الزمان، ص78؛ الحاوي للفتاوي، ص79.
14. جويني، فرائد السمطين، ج 2، ح 565؛ كشف الغمة، ج2، ص470.
15. صنعاني، المصنف، ح 20773؛ سنن ابي داود، ج4، ح2485.
16. نعماني، الغيبة، 214، ح 2؛ كشف الغمة، ج 3، 259 و محمدبن جرير طبري، دلائل الامامة، ص 258.
17. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ج 2، 445، ح 19.
18. گنجي شافعي، البيان في اخبار صاحب الزمان، باب 8، ح 51.
19. البته تفاوت شيعه با اهل سنّت در اين است كه شيعه ظهور حضرت مهدي را در سنّ پيری و هيئت چهل سالگي مي داند، ولي اهل سنّت در سنّ چهل سالگي.
20. جويني، فرائد السمطين، ج 2، ح 565، ح565؛ نيز ر. ک: الحاوي للفتاوي، ص78، عقد الدرر، ص61.
21. راوندي، الخرائج و الجرائح، ج 3، 1170؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة ، ج 1، 315، ح 2.
22. البيان في اخبار صاحب الزمان، ص84، ح53؛ الحاوي للفتاوي، ص88؛ عقد الدرر، ص65.
23. مقدسي شافعي، عقد الدرر، ص45، ص55.
24. جلال الدين سيوطي، الحاوي للفتاوي، ص88.
25. نعماني، الغيبة، ص 186، ح 29.
26. قندوزي، ينابيع المودة، ص 528؛ و نيز ر. ک: البيان في اخبار صاحب الزمان، ص42، ح21؛ الحاوي للفتاوي، ص92.
27. ابي‏داود، سنن ابي داود، ح 4282.
28. نعيم بن حماد، الفتن، ص 93؛ مقدسي شافعي، عقدالدرر في اخبار المنتظر، ص79، ص83، ص99؛ ر. ک: فرائد السمطين، ج2، ص316؛ الحاوي للفتاوي، ص73.
29. جعفربن محمد ابن المنادي، الملاحم، ص 196، ح 143.
30. نعماني، الغيبة، ح 11.
31. ر. ك: نعماني، الغيبة، ص 257، ح 15 و ص 264، ح 26؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص 650، ح 5؛ محمد بن حسن طوسي، كتاب الغيبة، ص 435.
32. الحاوي للفتاوي، ص80؛ عقد الدرر، ص76؛ و نيز ر. ک: متقي هندي، کنز العمال، ج11، ص273.
33. لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، فصل 6، باب 6، ص 568.
34. صنعاني، المصنف، ج11، ص371.
35. و نيز ر. ک: طبراني، المعجم الاوسط، ج2، ص35؛ متقي هندي، کنز العمال، ج11، ص277، ح 31513؛ البيان، ص44، ح23؛ عقد الدرر، ص80؛ الحاوي للفتاوي، ص71 .
36. ابن ابي شيبه، المصنف ج8، ص679؛ متقي هندي، کنز العمال، ج 11، ص 277؛ جلال الدين سيوطي، الحاوي للفتاوي، ص78.
37. البيان في اخبار صاحب الزمان، ص31، ح11؛ الحاوي للفتاوي، ص69؛ عقد الدرر، ص210.
38. نعماني، الغيبة، ص 313، ح 4 و 315، ح 9؛ مقدسي شافعي، عقدالدرر، باب 2، ص 56.
39. نعيم بن حماد، الفتن، بخش چهارم، ص 242، ح 950.
40. مقدسي شافعي، عقدالدرر، باب 2، ص 56.
41. ر. ک: صنعاني، المصنف، ج11، ص371؛ ابن حبان، صحيح ابن حبان، ج15، ص159؛ طبراني، معجم الکبير، ج23، ص296؛ متقي هندي، کنز العمال، ج14، ص265.
42. گنجي شافعي، البيان في اخبار صاحب الزمان، ص35، ح15؛ الحاوي للفتاوي، ص83؛ عقد الدرر، ص 88 ؛ فرائد السمطين، ج2، ص315، ح569.
43. البيان، ص44، ح23، عقد الدرر، ص56.
44. عقد الدرر، ص46، صص117، ص185؛ الحاوي للفتاوي، ص88؛ البيان، ص84، ح53.
45. مقدسي شافعي، عقدالدرر، ص 292؛ علی بن عيسی اربلی، كشف الغمة، ج 3، ص 278.
46. محمد بن يعقوب کليني، كافي، ج 8، ص 50، ح 10.
47. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 330، ح 16.
48. مصنف ابن ابي شيبه، ح19484؛سنن ابي داود، ح4282؛ معجم الکبير طبراني، ح 10219 و ح10220.
49. البيان، ص43، ح22؛ الحاوي للفتاوي، ص71، عقد الدرر، ص195.
50. ابن ابي شيبه، المصنف، ج 7، ح 19484.
51. ابن ماجه قزويني، سنن، ح 4083؛ علی بن عيسی اربلی، كشف الغمة في معرفة الائمة، ج 3، ص 257.
52. صنعاني، المصنف، ح20770، البيان، ص42، ح21؛ الحاوي للفتاوي، ص69؛ عقد الدرر، ص73؛ فرائد السمطين، ج2، ص310، ح561.
53. مقدسي شافعي، عقد الدرر، ص207.
54. طبراني، المعجم الكبير، ج 8، ص 179.
55. احمدبن حنبل، مسند، ج 3، ص 37؛ مقدسي شافعي، عقدالدرر في اخبار المنتظر، باب 8، ص 219.
56. و نيز: ر. ک: البيان، ص61، ح38؛ الحاوي للفتاوي، 76.
57. عقد الدرر، ص95.
58. مقدسي شافعي، عقدالدرر، باب دوم، يك حديث به آخر.
59. عياشي، تفسير عياشي، ج 1، ص 207، ح 81.

Subscribe to RSS - قتل نفس زکیه

دسته بندی